بی تی اس و بلک پینک پارت۵.
بی تی اس و بلک پینک پارت۵.
صبح روز بعد رزی دید جیمین نیست ، نرفت دنبالش. اول رفت حموم یه دوش گرفت . بعد خواست بیاد بیرون دید جیمین رو تخته خوابش برده😲
رزی سریع حولشو برداشت و لباساشم پوشید ، بعد با عصبانیت رفت که بیدارش کنه.
لایه در باز بود و تهیونگ که میخواست برای جنی داروهاشو ببره دید رزی میخواد بپره روشو و بیدارش کنه .
سریع در و باز کرد و گفت رزی رزی ولش کن تو رو خدا بزار بخوابه .
دیشب انقدر ناراحتش کردی بعد از اینکه تو پیشش خوابیدی اصلا خوابش نبرد. رزی گفت نه بابا اون چرا ناراحت شه .
من این همه منتظر بودم اینطوری جوابمو داد من باید عصبانی شم .
تهیونگ گفت خوددانی .
بعد برگشت سمت جیمین .
روی پیشونیش بوسه زد و جیمین بلند شد با قیافه ی متعجب گفت : رزی ؟
رزی گفت: چیه میخواستی کی باشه؟ میخواستی ککب باشه؟ منم دیگه.
جیمین که خیلی خوشحال بود رزی رو بغل کرد . رزی گفت ۱ دفعه ی آخرت باشه منو اذیت میکنی . ۲ دیگه وقتی تو حمومم نیا تو اتاقم مگه خودن اتاق نداری؟
جیمین گفت ۱ رو باشه ولی ۲ رو قول نمیدما.
رزی .........
رزی از تخت پرید پایین : ها چی شده لیسا؟
لیسا: برای تبلیغات شرکت adidas دعوت شدیم😲
رزی گفت : واقعا ؟ چه خوب
جنی گفت: من نمیام ،نمیتونم اصلا خوشم نمیاد.
جیسو گفت من نمیخوام بیام تو باید بری.جنی گفت : من جایی که جیسومونو اذیت کنن نمیرم .
جین گفت : اذیت؟ کی ؟ کی جرعت میکنه؟
جیسوگفت : هیچی انقدر بزرگ نکنین.
رزی گفت : جنی راست میگه ، منم نمیام . لیسا گفت: آخه من مجبورم برم.
اعضا گفتن: با عصبانیت خب برو کسی جلوتو نگرفته ایشش.
لیسا با ناراحتی از جمع بیرون اومد . کوک گفت: من میرم پیشش.
کوک و لیسا رفتن بیرون و لیسا گفت : توی قرارداد کمپانی برای من نوشته که حتما باید در دعوتی ها شرکت کنم وگرنه اخراجم میکنن.
کوک گفت : اعضا نمیدونن؟ لیسا: نه .
کوک:اخه چرا!؟ چرا بهشون نگفتی؟؟
کوک: تو به اونا هیچی نگفتی ؟ چطور تونستی؟ اصلا به اینکه بعدا چقدر هیت میگیرین نبودی؟ مخصوصا جیسو.
لیسا با داد: تو راست میگی کاشکی اون ورقه کوفتی رو امضا نمیکردم و برای دوران کار آموزی با تو آشنا نمیشدم .
و رفت .
کوک از حرفاش پشیمون شد ...
خب اینم از این پارت اگه خوشت اومد یه قلب بنفش تو کامنتا بزار.
گود نایت
صبح روز بعد رزی دید جیمین نیست ، نرفت دنبالش. اول رفت حموم یه دوش گرفت . بعد خواست بیاد بیرون دید جیمین رو تخته خوابش برده😲
رزی سریع حولشو برداشت و لباساشم پوشید ، بعد با عصبانیت رفت که بیدارش کنه.
لایه در باز بود و تهیونگ که میخواست برای جنی داروهاشو ببره دید رزی میخواد بپره روشو و بیدارش کنه .
سریع در و باز کرد و گفت رزی رزی ولش کن تو رو خدا بزار بخوابه .
دیشب انقدر ناراحتش کردی بعد از اینکه تو پیشش خوابیدی اصلا خوابش نبرد. رزی گفت نه بابا اون چرا ناراحت شه .
من این همه منتظر بودم اینطوری جوابمو داد من باید عصبانی شم .
تهیونگ گفت خوددانی .
بعد برگشت سمت جیمین .
روی پیشونیش بوسه زد و جیمین بلند شد با قیافه ی متعجب گفت : رزی ؟
رزی گفت: چیه میخواستی کی باشه؟ میخواستی ککب باشه؟ منم دیگه.
جیمین که خیلی خوشحال بود رزی رو بغل کرد . رزی گفت ۱ دفعه ی آخرت باشه منو اذیت میکنی . ۲ دیگه وقتی تو حمومم نیا تو اتاقم مگه خودن اتاق نداری؟
جیمین گفت ۱ رو باشه ولی ۲ رو قول نمیدما.
رزی .........
رزی از تخت پرید پایین : ها چی شده لیسا؟
لیسا: برای تبلیغات شرکت adidas دعوت شدیم😲
رزی گفت : واقعا ؟ چه خوب
جنی گفت: من نمیام ،نمیتونم اصلا خوشم نمیاد.
جیسو گفت من نمیخوام بیام تو باید بری.جنی گفت : من جایی که جیسومونو اذیت کنن نمیرم .
جین گفت : اذیت؟ کی ؟ کی جرعت میکنه؟
جیسوگفت : هیچی انقدر بزرگ نکنین.
رزی گفت : جنی راست میگه ، منم نمیام . لیسا گفت: آخه من مجبورم برم.
اعضا گفتن: با عصبانیت خب برو کسی جلوتو نگرفته ایشش.
لیسا با ناراحتی از جمع بیرون اومد . کوک گفت: من میرم پیشش.
کوک و لیسا رفتن بیرون و لیسا گفت : توی قرارداد کمپانی برای من نوشته که حتما باید در دعوتی ها شرکت کنم وگرنه اخراجم میکنن.
کوک گفت : اعضا نمیدونن؟ لیسا: نه .
کوک:اخه چرا!؟ چرا بهشون نگفتی؟؟
کوک: تو به اونا هیچی نگفتی ؟ چطور تونستی؟ اصلا به اینکه بعدا چقدر هیت میگیرین نبودی؟ مخصوصا جیسو.
لیسا با داد: تو راست میگی کاشکی اون ورقه کوفتی رو امضا نمیکردم و برای دوران کار آموزی با تو آشنا نمیشدم .
و رفت .
کوک از حرفاش پشیمون شد ...
خب اینم از این پارت اگه خوشت اومد یه قلب بنفش تو کامنتا بزار.
گود نایت
۹.۴k
۲۲ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.