حال من بد نیست ... و یعنی هیچ جای بدنم درد نمی کند ،
ولی اگر بخواهی حالم را عمیقتر جویا شوی
باید به تو بگویم که بههیچوجه از زندگی خوشم نمیآید ...
زندگی برایم بیمعنی و غیرقابلتحمل شده ..
من آدم بی احساس و دیوانهای هستم ،
و نمیتوانم به اعصابم مسلط باشم ...
دردهایم بزرگتر از آنچه هست ،
در نظرم جلوه میکند و پیوسته به ضعف و تزلزل روحیهی من کمک میکند ...
همیشه فکر میکنم ،
هیچ کاری را نمیتوانم با ایمان و اعتماد انجام بدهم ...
تزلزل و تردید ،
مثل سایهی شومی روی اعمال و افکار من سنگینی میکند ،
و شخصیتم مثل یخی آب میشود ...
هیچکس نیست که درد مرا بفهمد ،
و به من کمک کند فقط مرا همانطور که هستم بشناسد ...
آه .....
حالا میفهمم که درد بیگانگی ،
چه درد بزرگی است ...
🍃²⁷ دی ماهِ¹⁴⁰⁰🍃
⁰⁰.¹⁷
باید به تو بگویم که بههیچوجه از زندگی خوشم نمیآید ...
زندگی برایم بیمعنی و غیرقابلتحمل شده ..
من آدم بی احساس و دیوانهای هستم ،
و نمیتوانم به اعصابم مسلط باشم ...
دردهایم بزرگتر از آنچه هست ،
در نظرم جلوه میکند و پیوسته به ضعف و تزلزل روحیهی من کمک میکند ...
همیشه فکر میکنم ،
هیچ کاری را نمیتوانم با ایمان و اعتماد انجام بدهم ...
تزلزل و تردید ،
مثل سایهی شومی روی اعمال و افکار من سنگینی میکند ،
و شخصیتم مثل یخی آب میشود ...
هیچکس نیست که درد مرا بفهمد ،
و به من کمک کند فقط مرا همانطور که هستم بشناسد ...
آه .....
حالا میفهمم که درد بیگانگی ،
چه درد بزرگی است ...
🍃²⁷ دی ماهِ¹⁴⁰⁰🍃
⁰⁰.¹⁷
۲۴.۱k
۲۶ دی ۱۴۰۰