آنام منم آنام
مادر بدون تو زندگیم به بن بست رسیده
دیروز عطرت که پخش شده بود رو احساس کردم
هیچوقت نمیخواستم حتی یک سنگ به پات بخوره
چجوری با نبودنت کنار بیام
ببین سنگی به چه بزرگی روی سینهات قرار دادم
ای مادرم آیا زمانه تو رو از من گرفت
به خوابم بیا تا ازت بپرسم
که آیا دردهایت کم شده ای مادرم
زمستان عمرم رسید ای مادرم
عمر به آرامی میگذرد
چشمهام پر از اشک شده
آتش اجاق خونهام خاموش شد
چنان سوختم چنان سوختم که گریه کردم
چشمهات رو که از کودکی بیاد داشتم
با این دستای بریدهام بستم
دیروز عطرت که پخش شده بود رو احساس کردم
هیچوقت نمیخواستم حتی یک سنگ به پات بخوره
چجوری با نبودنت کنار بیام
ببین سنگی به چه بزرگی روی سینهات قرار دادم
ای مادرم آیا زمانه تو رو از من گرفت
به خوابم بیا تا ازت بپرسم
که آیا دردهایت کم شده ای مادرم
زمستان عمرم رسید ای مادرم
عمر به آرامی میگذرد
چشمهام پر از اشک شده
آتش اجاق خونهام خاموش شد
چنان سوختم چنان سوختم که گریه کردم
چشمهات رو که از کودکی بیاد داشتم
با این دستای بریدهام بستم
۲.۳k
۰۲ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.