نمي دانيد!!!!! نمي دانيد، واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد
نمي دانيد!!!!! نمي دانيد، واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى سياهى عبايم دل مردهايى كه چشمشان به دنبال خوشرنگترين زنهاست را نمي برد،
نمي دانيد چقدر لذتبخش است وقتى وارد مغازه اي مي شوم و مي پرسم آقا! اينا قيمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمي دهد، دوباره مي پرسم : آقا! اينا چنده؟ فروشنده كه محو موهاي مش كرده و آرايش زن ديگرى است و حالش دگرگون شده ، من را اصلاً نمي بيند باز هم سؤالم بي جواب مي ماند و من، خوشحال، از مغازه بيرون مى ايم.
نمي دانيد واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى مردهايى كه به خيابان مي أيند تا لذت ببرند، ذره اي به تو محل نمي گذارند و نگاهت نميکنند .
نمي دانيد واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خيابان و بازار قدم مي زنيد در حالى كه دغدغه اين را نداريد كه شايد گوشه اي از آرايشتان ، پاك شده باشد و مجبور نيستيد خود را با دلهره، به نزديكترين محل امن برسانيد تا هر چه زودتر، زيبايى خود را كنترل كنيد؛ زيبايى از دست رفته أتان را به صورتتان باز گردانيد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى در بازار و دانشگاه و... راه ميرويد و صد قافله دل كثيف، همراه شما نيست.
چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد مردان شهرتان نيستيد.
نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى كرم سر قلاب ماهيگيري شيطان براى به دام انداختن مردان شهر نيستيد.
نمىدانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى مي بيني كه مي تواني اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را.
چه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مى رويد در حالى كه يك عروسك متحرك نيستيد؛ يك انسان رهگذريد.
نمى دانيد، واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد اين حجاب!
خدايا! لذتم مدام باد
نمي دانيد چقدر لذتبخش است وقتى وارد مغازه اي مي شوم و مي پرسم آقا! اينا قيمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمي دهد، دوباره مي پرسم : آقا! اينا چنده؟ فروشنده كه محو موهاي مش كرده و آرايش زن ديگرى است و حالش دگرگون شده ، من را اصلاً نمي بيند باز هم سؤالم بي جواب مي ماند و من، خوشحال، از مغازه بيرون مى ايم.
نمي دانيد واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى مردهايى كه به خيابان مي أيند تا لذت ببرند، ذره اي به تو محل نمي گذارند و نگاهت نميکنند .
نمي دانيد واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خيابان و بازار قدم مي زنيد در حالى كه دغدغه اين را نداريد كه شايد گوشه اي از آرايشتان ، پاك شده باشد و مجبور نيستيد خود را با دلهره، به نزديكترين محل امن برسانيد تا هر چه زودتر، زيبايى خود را كنترل كنيد؛ زيبايى از دست رفته أتان را به صورتتان باز گردانيد.
نمي دانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى در بازار و دانشگاه و... راه ميرويد و صد قافله دل كثيف، همراه شما نيست.
چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد مردان شهرتان نيستيد.
نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى كرم سر قلاب ماهيگيري شيطان براى به دام انداختن مردان شهر نيستيد.
نمىدانيد؛ واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد وقتى مي بيني كه مي تواني اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را.
چه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مى رويد در حالى كه يك عروسك متحرك نيستيد؛ يك انسان رهگذريد.
نمى دانيد، واقعاً نمي دانيد چه لذتى دارد اين حجاب!
خدايا! لذتم مدام باد
۱.۲k
۰۳ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.