دست به صورتم نزن...!
دست به صورتم نزن...!
می ترسم بیفتد نقاب خندانی که برچهره دارم...!
و بعد
سیل-اشکهایم توراباخود ببرد
وباز
من بمانم و تنهایی...
بند دلم رابه بند کفشهایت گره زده بودم که هرجارفتی دلم راباخود ببری غافل ازاینکه توپابرهنه می روی...
می ترسم بیفتد نقاب خندانی که برچهره دارم...!
و بعد
سیل-اشکهایم توراباخود ببرد
وباز
من بمانم و تنهایی...
بند دلم رابه بند کفشهایت گره زده بودم که هرجارفتی دلم راباخود ببری غافل ازاینکه توپابرهنه می روی...
۸۸۴
۰۳ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.