در جواب مخاطب خاص:
در جواب مخاطب خاص:
استدلال علامه امینی و سوالی که بی جواب ماند
********************************
زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی (صاحب کتاب الغدیر) را برای صرف شام دعوت می کنند. اما علامه امینی امتناع می ورزد و قبول نمی کند . آنها اصرار می کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.
به علت اصرار زیاد علامه دعوت را میپذیرد وشرط میگذارد که فقط صرف شام باشد و هیچ گونه بحثی صورت نگیرد و آنها نیز میپذیرند.
پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن حمع زیادی از علما نشسته بود ( حدود ۷۰ الی۸۰ نفر) میخواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد،اما باز آنها گفتند پس برای تبرک نمودن جلسه از همین جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد.ضمنا تمام حضار در جلسه حافظ حدیث بودند و حافظ به کسی گفته میشد که صد هزار حدیث حفظ باشد.
آنان شروع کردند به نقل حدیث تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید.ایشان گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید .همه قبول کردند.پس علامه امینی فرمود:"قال رسول الله (ص) من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه / هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است"
پس از تک تک حضار در جلسه در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه حدیث را تایید کردند،
پس گفت حال که همه حدیث را تایید کردید یک سوالی از شما دارم .بعد از کل جمع پرسید : آیا فاطمه زهرا(س) امام زمان خود را میشناخت یا نمی شناخت؟ و اگر میشناخت امام زمان فاطمه (س) چه کسی بوده است؟
تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون حرفی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند و با خود میگفتند اگر بگوییم نمی شناخت پس باید سیده نساءالعالمین کافر از دنیا رفته باشد و اگر بگوییم میشناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده؟ در حالی که بخاری از سر شناس ترین علمای اهل سنت گفته ماتت و هی ساخطه علیهما،فاطمه (س) در حالی از دنیا رفت که به سختی از ابوبکر غضبناک بود و چون مجبور میشدند بر حقانیت و امامت علی (ع) اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با خجالت ترک گفتند.
استدلال علامه امینی و سوالی که بی جواب ماند
********************************
زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی (صاحب کتاب الغدیر) را برای صرف شام دعوت می کنند. اما علامه امینی امتناع می ورزد و قبول نمی کند . آنها اصرار می کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.
به علت اصرار زیاد علامه دعوت را میپذیرد وشرط میگذارد که فقط صرف شام باشد و هیچ گونه بحثی صورت نگیرد و آنها نیز میپذیرند.
پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن حمع زیادی از علما نشسته بود ( حدود ۷۰ الی۸۰ نفر) میخواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد،اما باز آنها گفتند پس برای تبرک نمودن جلسه از همین جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد.ضمنا تمام حضار در جلسه حافظ حدیث بودند و حافظ به کسی گفته میشد که صد هزار حدیث حفظ باشد.
آنان شروع کردند به نقل حدیث تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید.ایشان گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید .همه قبول کردند.پس علامه امینی فرمود:"قال رسول الله (ص) من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه / هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است"
پس از تک تک حضار در جلسه در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه حدیث را تایید کردند،
پس گفت حال که همه حدیث را تایید کردید یک سوالی از شما دارم .بعد از کل جمع پرسید : آیا فاطمه زهرا(س) امام زمان خود را میشناخت یا نمی شناخت؟ و اگر میشناخت امام زمان فاطمه (س) چه کسی بوده است؟
تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون حرفی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند و با خود میگفتند اگر بگوییم نمی شناخت پس باید سیده نساءالعالمین کافر از دنیا رفته باشد و اگر بگوییم میشناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده؟ در حالی که بخاری از سر شناس ترین علمای اهل سنت گفته ماتت و هی ساخطه علیهما،فاطمه (س) در حالی از دنیا رفت که به سختی از ابوبکر غضبناک بود و چون مجبور میشدند بر حقانیت و امامت علی (ع) اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با خجالت ترک گفتند.
۹۷۵
۰۵ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.