من هفت تا ددی دارم
❤❤❤❤❤❤❤
#من_هفت_تا_ددی_دارم 🚫🔥
#part_8۹
یهو محکم به طرف تخت پرت شدم و محکم کمرم به تخت خود
من:آههه
*موش کوچولوی هرزه
با همون دردی که داشتم با صدایی که سعی داشتم نلرزد گفتم:هرزه تویی و اون دو...
خواستم ادامه بدم اما با لگدی که به پهلوم کرد ساکت شدم و از درد به خودم پیچیدم
*الاااان نشونت میدمم
خواستم چیزی بگم اما با فرود اومدن چیز سردی روی پهلوم نفسم رفت
با این درد آشنایی زیادی داشتم....درد کمربند!
بدنم شروع کرد لرزیدن تمام اون صحنه ها از جلوی چشمام مثل فیلم زد میشد
ورشکسته شدن بابام.....خودکشی داداشم....سکته بابام....مردن مامانم....بی پناهیم.....بی کسیم
نمیدونم چیشد شروع کردم التماس کردن
من:توروخدا نزن...آهه....نزن....خواهش میکنم
اما محکم نمیداد میزد پی در پی میزد....
یهو ضربات کمربند قطع شد اما لرزش بدن من پا برجا بود
چشمام رو بزور وا کردن که چشمام افتاد به فرشته های زندگیم
تهیونگ آروم به بقلم کشید و زد زیر گریه....
تهیونگ:زود خوب میشی دختر کوچولو
اون موقع فقط تونستم زمزمه کنم:دوستون دارم
#ANIL
@dady_2021
#من_هفت_تا_ددی_دارم 🚫🔥
#part_8۹
یهو محکم به طرف تخت پرت شدم و محکم کمرم به تخت خود
من:آههه
*موش کوچولوی هرزه
با همون دردی که داشتم با صدایی که سعی داشتم نلرزد گفتم:هرزه تویی و اون دو...
خواستم ادامه بدم اما با لگدی که به پهلوم کرد ساکت شدم و از درد به خودم پیچیدم
*الاااان نشونت میدمم
خواستم چیزی بگم اما با فرود اومدن چیز سردی روی پهلوم نفسم رفت
با این درد آشنایی زیادی داشتم....درد کمربند!
بدنم شروع کرد لرزیدن تمام اون صحنه ها از جلوی چشمام مثل فیلم زد میشد
ورشکسته شدن بابام.....خودکشی داداشم....سکته بابام....مردن مامانم....بی پناهیم.....بی کسیم
نمیدونم چیشد شروع کردم التماس کردن
من:توروخدا نزن...آهه....نزن....خواهش میکنم
اما محکم نمیداد میزد پی در پی میزد....
یهو ضربات کمربند قطع شد اما لرزش بدن من پا برجا بود
چشمام رو بزور وا کردن که چشمام افتاد به فرشته های زندگیم
تهیونگ آروم به بقلم کشید و زد زیر گریه....
تهیونگ:زود خوب میشی دختر کوچولو
اون موقع فقط تونستم زمزمه کنم:دوستون دارم
#ANIL
@dady_2021
۲۹.۰k
۱۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.