داستان بلک پینک و بی تی اس
داستان بلک پینک و بی تی اس
پارت اول
اعضای بلک پینک رفته بودند کافه
از زبون جنی: وقتی نشسته بودیم ۷ تا پسر دیگه اون طرف تر ما نشسته بودند
لیسا و رزی: دستشویی داریم
جیسو: خب برین دستشویی چرا به میگین؟
از زبون لیسا: وقتی داشتیم میرفتیم دستشویی یه مردی به ما گفت......
یه نفر: ها چکارمون دارین؟
رزی(توی گوش لیسا): چقدر مغروره
لیسا: با شما کاری نداشتیم
از زبون لیسا: وقتی از دستشویی در اومدیم ماجرا رو برای جنی و جیسو تعریف کردیم
جنی: چقدر مغرور و خسیس
اومدن بیرون از کافه
تهیونگ: اون دختره چه چپ چپ نگام میکنه
جنی: هوی اقا همتون خیلی بیشعورین که با دوست من اینکار رو میکنید
رسیدن بلک پینک به خانه
لیسا: رزی یه لحظه بیا
رزی: اومدم
لیسا: یادته توی کافه یه مردی بهمون یه حرفی زد توی بهم گفتی چقدر مغروره؟
رزی: اره یادمه
لیسا: یه جورایی عاشقشم
رزی: اِ مبارکه
لیسا: ولی فکر نکنم اون عاشقم باشه
از زبون لیسا: یکهو در باز شد و جیسو وارد اتاق شد
جیسو: چقدر پچ پچ کردین
رزی: ببخشید
جیسو: عیبی نداره فقط بیایین بریم پایین فیلم الان شروع میشه
رزی: باش
از زبون لیسا: وقتی داشتیم میرفتیم پایین نگاهی به گوشیم انداختم که یکهو............
این داستان ادامه دارد
پارت اول
اعضای بلک پینک رفته بودند کافه
از زبون جنی: وقتی نشسته بودیم ۷ تا پسر دیگه اون طرف تر ما نشسته بودند
لیسا و رزی: دستشویی داریم
جیسو: خب برین دستشویی چرا به میگین؟
از زبون لیسا: وقتی داشتیم میرفتیم دستشویی یه مردی به ما گفت......
یه نفر: ها چکارمون دارین؟
رزی(توی گوش لیسا): چقدر مغروره
لیسا: با شما کاری نداشتیم
از زبون لیسا: وقتی از دستشویی در اومدیم ماجرا رو برای جنی و جیسو تعریف کردیم
جنی: چقدر مغرور و خسیس
اومدن بیرون از کافه
تهیونگ: اون دختره چه چپ چپ نگام میکنه
جنی: هوی اقا همتون خیلی بیشعورین که با دوست من اینکار رو میکنید
رسیدن بلک پینک به خانه
لیسا: رزی یه لحظه بیا
رزی: اومدم
لیسا: یادته توی کافه یه مردی بهمون یه حرفی زد توی بهم گفتی چقدر مغروره؟
رزی: اره یادمه
لیسا: یه جورایی عاشقشم
رزی: اِ مبارکه
لیسا: ولی فکر نکنم اون عاشقم باشه
از زبون لیسا: یکهو در باز شد و جیسو وارد اتاق شد
جیسو: چقدر پچ پچ کردین
رزی: ببخشید
جیسو: عیبی نداره فقط بیایین بریم پایین فیلم الان شروع میشه
رزی: باش
از زبون لیسا: وقتی داشتیم میرفتیم پایین نگاهی به گوشیم انداختم که یکهو............
این داستان ادامه دارد
۱۸.۰k
۰۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.