وانشات (جیمین)
وانشات (جیمین)
(تک پارتی)
ا.ت:جیمیناااا
جیمین:هاااااا
ا.ت:من ناراحتم ،بسه چقد با گوشی کار میکنی از صبح تاحالا اصلا محل به من نمیزاری
جیمین:معذرت میخام بیب،حالا بیا اینجا تو بغلم یکم ارامش بگیرم
ا.ت:هووووف
بلند شدم و رفتم پیش جیمین نشستم هیچ عکسالعملی نشون ندادم که یهو خودش دستشو گذاشت پشت کمرت و کشید به سمت خودش و صورتشو اورد جلو و شروع کرد به بوسیدن لبام
جیمین:الان راضی شدی بیب
ا.ت:عه اینجوریه
منم دست منم کار شدم و از سر کله هم رفتیم بالا و با پشتی همدیگه رو میزدم ،تموم پر های تو پشتی ریخته بود بیرون و موهامون پریشون و یه قیافه .....یهو در باز شد۱و نامجون اومد داخل
نامجون:این چه وضعیه ا.ت
ا.ت:س....سلام خوش اومدی ، داشتیم بازی میکردیم( با حرس نگاه به جیمین کردی)
جیمین:اره داشتیم بازی میکردیم
بعد از چند دقیقه نشستن نامجون که بلند شد رفت ،بلند شدم و رفتم داخل اتاق و درو محکم بستم و رو تخت دراز کشیدم ،دیدم در باز شد ولی محل نزاشتم ، از پشت اومد و بغلم کرد
جیمین:شرمنده بیب امروز خیلی کار داشتم ببخشید الانم میشه رو تو اینور کنی لطفا
من که طاقت ناراحتیش رو نداشتم رومو از اون ور کردم و گونشو بوسیدم و گفتم: ببخشید
جیمین:میخام فقط حست کنم اجازه هس
ا.ت:اره
دستشو گذاشت زیر کمر و یهدستشم رو و کشوندم تو بغل خودش و سرشو برد تو گردنم و شروع کرد به مک زدن و بو کردن موهام
جیمین:من عاشقتم ،دیوونتم از اون چیزی که بیشتر فکرشو کنی
ا.ت:منم عاشقتم
بعد چند دقیقه خابمون برد .....
(تک پارتی)
ا.ت:جیمیناااا
جیمین:هاااااا
ا.ت:من ناراحتم ،بسه چقد با گوشی کار میکنی از صبح تاحالا اصلا محل به من نمیزاری
جیمین:معذرت میخام بیب،حالا بیا اینجا تو بغلم یکم ارامش بگیرم
ا.ت:هووووف
بلند شدم و رفتم پیش جیمین نشستم هیچ عکسالعملی نشون ندادم که یهو خودش دستشو گذاشت پشت کمرت و کشید به سمت خودش و صورتشو اورد جلو و شروع کرد به بوسیدن لبام
جیمین:الان راضی شدی بیب
ا.ت:عه اینجوریه
منم دست منم کار شدم و از سر کله هم رفتیم بالا و با پشتی همدیگه رو میزدم ،تموم پر های تو پشتی ریخته بود بیرون و موهامون پریشون و یه قیافه .....یهو در باز شد۱و نامجون اومد داخل
نامجون:این چه وضعیه ا.ت
ا.ت:س....سلام خوش اومدی ، داشتیم بازی میکردیم( با حرس نگاه به جیمین کردی)
جیمین:اره داشتیم بازی میکردیم
بعد از چند دقیقه نشستن نامجون که بلند شد رفت ،بلند شدم و رفتم داخل اتاق و درو محکم بستم و رو تخت دراز کشیدم ،دیدم در باز شد ولی محل نزاشتم ، از پشت اومد و بغلم کرد
جیمین:شرمنده بیب امروز خیلی کار داشتم ببخشید الانم میشه رو تو اینور کنی لطفا
من که طاقت ناراحتیش رو نداشتم رومو از اون ور کردم و گونشو بوسیدم و گفتم: ببخشید
جیمین:میخام فقط حست کنم اجازه هس
ا.ت:اره
دستشو گذاشت زیر کمر و یهدستشم رو و کشوندم تو بغل خودش و سرشو برد تو گردنم و شروع کرد به مک زدن و بو کردن موهام
جیمین:من عاشقتم ،دیوونتم از اون چیزی که بیشتر فکرشو کنی
ا.ت:منم عاشقتم
بعد چند دقیقه خابمون برد .....
۵۸.۱k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.