🍷پارت 41🍷
🍷پارت 41🍷
"میسو"
سریع دوییدم سمت درو بازش کردم
رفتم بیرون و سریع از پله ها پریدم پایین که با دیدن صحنه رو به روم خشکم زد...
چشمای کوک
کاملا قرمز بود و شیشه های ابجو دورش شکسته بود بازم مست کرده بود، دستش همه خونی بود موهاش خیس شده بود چسبیده بود به پیشونیش
قیافشم قرمز بود...
یه بطری دیگه دستش بود و ازش
خورد که نصفش از کنار دهنش ریخت بیرون
هم ترسیده بودم هم میخواستم کمکش کنم، یه قدم رفتم عقب و دستامو گرفتم بغلم
انگار منو ندیده بود یه داد بلند زد و بطری و پرت کرد که تیکه تیکه شد، رفت سمت یه بطری دیگه
خدای من
دیگه کافیه
ناخوداگاه دوییدم طرفش سعی کردم بطری و ازشبگیرم که بخاطره مست بودنش راحت تونستم اینکارو بکنم
گذاشتمش رو میزو برگشتم سمتش
"بسه دیگه خفه کردی خودتو"
با حالت گیج و خمار داشت نگام میکرد و شل و ول لبخند زد
"نکنه نگرانم شدی؟"
فقط نگاش کردم
"یا نکنه دلت برام میسوزه؟ "
اخم کردم
"هیچکدوم"
بلند خندید که گوشم کر شد
هیچ فرقی با جوکر نداشت فقط اون گریم و اون استایلو نداشت
"دروغ نگو بچه حتما دلت برام میسوزه میدونی؟ هیچکس منو دوست نداره"
یهو خندش قطع شد و زل زد تو چشمام
" همه ازم متنفرن"
نمیدونم چرا اما یجوری شدم
خواستم بگم اشتباه میکنی اما دهنم باز نمیشد
"بگو ازم متنفری برام مهم نیست"
دوباره قهقهه زد
"هیچی برای یه روانی مهم نیست"
یهو داد زد
" هیچی"
رفتم سمتشو یقشو گرفتم
" گوش کن جناب کوک برای منم مهم نیست که برات هیچی مهم نیست یا اهمیت نمیدم که فکر میکنی همه ازت متنفرن یا اینطور فکر نکن که این حس مضخرفو فقط خودت داری چون فقط تو نیستی که فکر میکنی همه ازت متنفرن تنها نیستی چون
منم هستم
میفهمی؟
میفهمی؟"اخرو قشنگ با حالت جیغ گفتم که اشکام در اومد
خودمم تعجب کردم که اینارو گفتم و مسخره ت ر اینکه کمک کرد تا یکم خالی شم مسخ شده نگام کرد
" اینبار چرا اینارو میریزی؟ "
" که خالی شم"
نیشخند زد
" پس ایندفعه کمک کرد"
یقشو ول کزدم که بخاطره تعادل نداشتن رفت عقب
"تو چرا امتحانش نمیکنی؟"
گنگ نگام کرد
"چیو؟"
"گریه کردنو"
مست خندید که بازم خرگوشیاش زد بیرون و من باز محوشون شدم چون زیادی کیوت بودن
" امکان نداره"
" چرا؟ "
"چون جونگ کوک هیچوقت گریه نمیکنه هیچوقت"
هم خیلی مغروره هم خیلی احمق هم خیلی دوست دارم لهش کنم
یهو چشماش بسته شد و افتاد...
هینی کشیدمو رفتم عقب کاملا بیهوش شده بودو موهاش صورتشو گرفته بود کنارش نشستم و زدم تو صورتش...
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
"میسو"
سریع دوییدم سمت درو بازش کردم
رفتم بیرون و سریع از پله ها پریدم پایین که با دیدن صحنه رو به روم خشکم زد...
چشمای کوک
کاملا قرمز بود و شیشه های ابجو دورش شکسته بود بازم مست کرده بود، دستش همه خونی بود موهاش خیس شده بود چسبیده بود به پیشونیش
قیافشم قرمز بود...
یه بطری دیگه دستش بود و ازش
خورد که نصفش از کنار دهنش ریخت بیرون
هم ترسیده بودم هم میخواستم کمکش کنم، یه قدم رفتم عقب و دستامو گرفتم بغلم
انگار منو ندیده بود یه داد بلند زد و بطری و پرت کرد که تیکه تیکه شد، رفت سمت یه بطری دیگه
خدای من
دیگه کافیه
ناخوداگاه دوییدم طرفش سعی کردم بطری و ازشبگیرم که بخاطره مست بودنش راحت تونستم اینکارو بکنم
گذاشتمش رو میزو برگشتم سمتش
"بسه دیگه خفه کردی خودتو"
با حالت گیج و خمار داشت نگام میکرد و شل و ول لبخند زد
"نکنه نگرانم شدی؟"
فقط نگاش کردم
"یا نکنه دلت برام میسوزه؟ "
اخم کردم
"هیچکدوم"
بلند خندید که گوشم کر شد
هیچ فرقی با جوکر نداشت فقط اون گریم و اون استایلو نداشت
"دروغ نگو بچه حتما دلت برام میسوزه میدونی؟ هیچکس منو دوست نداره"
یهو خندش قطع شد و زل زد تو چشمام
" همه ازم متنفرن"
نمیدونم چرا اما یجوری شدم
خواستم بگم اشتباه میکنی اما دهنم باز نمیشد
"بگو ازم متنفری برام مهم نیست"
دوباره قهقهه زد
"هیچی برای یه روانی مهم نیست"
یهو داد زد
" هیچی"
رفتم سمتشو یقشو گرفتم
" گوش کن جناب کوک برای منم مهم نیست که برات هیچی مهم نیست یا اهمیت نمیدم که فکر میکنی همه ازت متنفرن یا اینطور فکر نکن که این حس مضخرفو فقط خودت داری چون فقط تو نیستی که فکر میکنی همه ازت متنفرن تنها نیستی چون
منم هستم
میفهمی؟
میفهمی؟"اخرو قشنگ با حالت جیغ گفتم که اشکام در اومد
خودمم تعجب کردم که اینارو گفتم و مسخره ت ر اینکه کمک کرد تا یکم خالی شم مسخ شده نگام کرد
" اینبار چرا اینارو میریزی؟ "
" که خالی شم"
نیشخند زد
" پس ایندفعه کمک کرد"
یقشو ول کزدم که بخاطره تعادل نداشتن رفت عقب
"تو چرا امتحانش نمیکنی؟"
گنگ نگام کرد
"چیو؟"
"گریه کردنو"
مست خندید که بازم خرگوشیاش زد بیرون و من باز محوشون شدم چون زیادی کیوت بودن
" امکان نداره"
" چرا؟ "
"چون جونگ کوک هیچوقت گریه نمیکنه هیچوقت"
هم خیلی مغروره هم خیلی احمق هم خیلی دوست دارم لهش کنم
یهو چشماش بسته شد و افتاد...
هینی کشیدمو رفتم عقب کاملا بیهوش شده بودو موهاش صورتشو گرفته بود کنارش نشستم و زدم تو صورتش...
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
۴۶.۸k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.