زندگی با جماعت کوران، کورم نکرد،
چشمهایم را امّا به بیتفاوتی عادت داد
و یکشب که ستارههای آسمان را
تشبیه کردم به ستارههای آسمان،
گفتند نیازی به خالیکردن چشمخانههایت نیست
و گذاشتند با چشمهای خودم ببینم
که دیگر نمیبینم
کوری به قلبم سرایت کرده است
کوری به دستهایم سرایت کرده است
و روزی اگر بیایی و دستم را بگیری
تنها
میتوانم از عرض خیابان عبور کنم
کوری به گوشهایم سرایت کرده است
کوری به حافظهام سرایت کرده است
و روزی به تو خواهم گفت: آی شمارۀ ناشناس!
مقاومت برای حفظ لحن صدای تو بیهوده بود
و سرانجام گوشهایم
مثل ایالت خودمختاری اعلام استقلال کردند
و سربازهای بیرحم فراموشی
از همین دو سوراخ کوچک به درونم نفوذ کردند
#لیلا_کردبچه#آواز_کرگدن#لاکپشت#کوری
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.