45
#45
عشق ووفش💜♾️💙
ارسلان: پاشدم لباسامو پوشیدم رفتم پایین نیکا رو مبل بود رفتم در ورودی رو باز کردمو از حیاط گذشتمو در خونه رو باز کردم که دوتا مرد بزرگ با یه مرد تقربیا موسن با زهرا رو دیدم
که اون دوتا مردا حلم داپن و افتادم کف حیاط سروع کردن به کتک زدن
خیلی محکم میردن من ناله میکردم
زهرا: کنار بابام نکاه میکردم
نیکا: صدای نالع میومد سریع رفتم تو حیاط که دیدم دو نفر دارن ارسلانو میزنن جیغ زدم و دوییدم سمت ارسلان
ولش کن عوضییی😭(هر موقع ایموجی خنده با گریه گذاشتم بدونین دارن گریه میکنن یا میخندن)
بابای زهرا: کافیه
ارسلان: از روم بلند شدن چن بار سرفه کردم
نیکا: ا ا ارسلان😭
نشستم رو زمین و دستمو زیر سرش گذاشتمو سرشو گذاشتم تو بغلم اشکام میرختن صورتش پر خون بود
بابای زهرا: این کتکارو خوردی که بفهمی دختز من سر راهی نیس که هرچی دلت بخاد بش بگی
اینو گفتم و از اونجا رفتیم درم بستیم
نیکا: ارسلان 😭رفتن بیا بریم داخل صورتت پر خونه
ارسلان: با با شه
بلند شدم و با کمک نیکا رفتم داخل
تشیتم رو مبل نیکاعم رف اشپز خونه
نیکا: رفتم و دستمال یرداشتمو کنارش نشستم
با دستمال تمام خونارو پاک کردم که فهمیدم این همه خون از کنار لبش بود که پاره شد
ارسلان: بهش زل زدم اونم خونو پاک میکرد
نیکا: متوجه نگاه ارسلان شدم اما به زو نیاوردم
ا ا ا رسلان خونو پاک کردم فقط باس صورتتو بشوری
ارسلان: نیکا
نیکا: ب ب بله
ارسلان: میخام یه چیزیو بت بگم باشه؟!
خوب به حرفام گوش بده و تصمیمتو بگی
45 تا کام💜چی خاص بگه🤪خمارییی
دسگه نمینویسم فردا امتحان دارم😓😐
ارسلان نیکا دیانا متین ممد پانیذ عسل رضا مهراب مهدیس دپ رمان اکیپ عاشقانه شکست مرگ دخترونه پسرونه رفیق ضربه ویسگون دپرس عذاب عشق ارنیکا اردیا متینکا متدیا محردیس محرشاد عسلئو پانلو مونیکا کاپل قشنگ کلیپ تتلو بیلیایلیش بیتیاس بلکپینک ای مووی ادیت تکسچر کادر اینشات خاص
عشق ووفش💜♾️💙
ارسلان: پاشدم لباسامو پوشیدم رفتم پایین نیکا رو مبل بود رفتم در ورودی رو باز کردمو از حیاط گذشتمو در خونه رو باز کردم که دوتا مرد بزرگ با یه مرد تقربیا موسن با زهرا رو دیدم
که اون دوتا مردا حلم داپن و افتادم کف حیاط سروع کردن به کتک زدن
خیلی محکم میردن من ناله میکردم
زهرا: کنار بابام نکاه میکردم
نیکا: صدای نالع میومد سریع رفتم تو حیاط که دیدم دو نفر دارن ارسلانو میزنن جیغ زدم و دوییدم سمت ارسلان
ولش کن عوضییی😭(هر موقع ایموجی خنده با گریه گذاشتم بدونین دارن گریه میکنن یا میخندن)
بابای زهرا: کافیه
ارسلان: از روم بلند شدن چن بار سرفه کردم
نیکا: ا ا ارسلان😭
نشستم رو زمین و دستمو زیر سرش گذاشتمو سرشو گذاشتم تو بغلم اشکام میرختن صورتش پر خون بود
بابای زهرا: این کتکارو خوردی که بفهمی دختز من سر راهی نیس که هرچی دلت بخاد بش بگی
اینو گفتم و از اونجا رفتیم درم بستیم
نیکا: ارسلان 😭رفتن بیا بریم داخل صورتت پر خونه
ارسلان: با با شه
بلند شدم و با کمک نیکا رفتم داخل
تشیتم رو مبل نیکاعم رف اشپز خونه
نیکا: رفتم و دستمال یرداشتمو کنارش نشستم
با دستمال تمام خونارو پاک کردم که فهمیدم این همه خون از کنار لبش بود که پاره شد
ارسلان: بهش زل زدم اونم خونو پاک میکرد
نیکا: متوجه نگاه ارسلان شدم اما به زو نیاوردم
ا ا ا رسلان خونو پاک کردم فقط باس صورتتو بشوری
ارسلان: نیکا
نیکا: ب ب بله
ارسلان: میخام یه چیزیو بت بگم باشه؟!
خوب به حرفام گوش بده و تصمیمتو بگی
45 تا کام💜چی خاص بگه🤪خمارییی
دسگه نمینویسم فردا امتحان دارم😓😐
ارسلان نیکا دیانا متین ممد پانیذ عسل رضا مهراب مهدیس دپ رمان اکیپ عاشقانه شکست مرگ دخترونه پسرونه رفیق ضربه ویسگون دپرس عذاب عشق ارنیکا اردیا متینکا متدیا محردیس محرشاد عسلئو پانلو مونیکا کاپل قشنگ کلیپ تتلو بیلیایلیش بیتیاس بلکپینک ای مووی ادیت تکسچر کادر اینشات خاص
۳۷.۰k
۱۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.