فیک سه شاتی جیمین پارت ³ ( end ) 👩🏻🎓🖤
( ʏᴏᴜ )
ازم جدا شد که با نگاه کردن توی چشمای مشتاق و عاشقش پوستم سرخ شد و عرق کردم ...
_ تاریخش کیه ؟؟ ...
نگاه به استاد کیم کردم که ابرو هاشو با شیطنت بالا انداخت و گفت : باید بدونم خب !! ...
جیمین دستمو گرفت و گفت : یه هفته ی دیگه به عهدهی تو ...
با صدای بلندی گفتم : هفته ی بعددد ؟؟ ...
_ یه مهمونی کوچیک منظورمه نه عروسی ...
_ اها ...
_ خانم جئــ ....
_ خانم جئون و زهرمار .. شوهرش میگه بهش بگی ا/تتتت ...
استاد کیم با تعجب نگاهم کرد و گفت : راحتی اینطور ؟؟ ...
_ ا .. اره مشکلی ندارم ...
_ خب پس تو هم بهم بگو نامجون ...
_ نامییی ...
_ باشه فهمیدم ...
_ من میرم .. خداحافظ .. راستی جیمین ا/ت خواست تغییر رشته بده برای همین آوردمش اینجا که کمکش کنی ...
_ عه باشه ...
نامجون رفت ...
_ خب میگفتی .. پس میخوای تغییر رشته بدی اره ؟؟ ...
با لبخند بهش نگاه کردم و گفتم : دوستت دارم
<3
ازم جدا شد که با نگاه کردن توی چشمای مشتاق و عاشقش پوستم سرخ شد و عرق کردم ...
_ تاریخش کیه ؟؟ ...
نگاه به استاد کیم کردم که ابرو هاشو با شیطنت بالا انداخت و گفت : باید بدونم خب !! ...
جیمین دستمو گرفت و گفت : یه هفته ی دیگه به عهدهی تو ...
با صدای بلندی گفتم : هفته ی بعددد ؟؟ ...
_ یه مهمونی کوچیک منظورمه نه عروسی ...
_ اها ...
_ خانم جئــ ....
_ خانم جئون و زهرمار .. شوهرش میگه بهش بگی ا/تتتت ...
استاد کیم با تعجب نگاهم کرد و گفت : راحتی اینطور ؟؟ ...
_ ا .. اره مشکلی ندارم ...
_ خب پس تو هم بهم بگو نامجون ...
_ نامییی ...
_ باشه فهمیدم ...
_ من میرم .. خداحافظ .. راستی جیمین ا/ت خواست تغییر رشته بده برای همین آوردمش اینجا که کمکش کنی ...
_ عه باشه ...
نامجون رفت ...
_ خب میگفتی .. پس میخوای تغییر رشته بدی اره ؟؟ ...
با لبخند بهش نگاه کردم و گفتم : دوستت دارم
<3
۶۶.۶k
۰۳ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.