66
#66
عشقووفش💜♾️💙
بابای ار: دستمو بلند کردم و زدم تو گوشش
ممد: رسیدت بودم بیمارستان که نیکا عمو و خاله رو دیدم که عمو زد تو گوش نیکا سریع دوییدم رفتم پیششون
عمو چیکا میکنیی
بابای از: این این بلا رو سر پسرم اورد
ممد: به نیکا چه
خب تصادفه
نیکا: اشمام سریع ترشد بعد سیلی که احساس گرمی کردم دیدم تو بغل ممدم
ممد: گریه نکن عاجی قشنگم
نیکا: ممد😭
ممد: جانم
نیکا: خوب میشه😭
ممد: ارع
نیکا: از بغلش اومد بیرون و نشستم و کریه میکردم بدنم بی جون بود
دکتر اومد
ممد: اقای دکتر چطورع
دکتر: هطر رفع شد میتونین ببینینش
نیکا: نرقتم داخل صب کرذم تا بایا و مامان ارسلان برن
مامان ار: رفتیم داخل پسرم رو تخت بود
پ پسرم🥺
ارسلان: ش شما ا اینجا چیکا میکنین نیکا رو میخام
70 تا کام🖤
عشقووفش💜♾️💙
بابای ار: دستمو بلند کردم و زدم تو گوشش
ممد: رسیدت بودم بیمارستان که نیکا عمو و خاله رو دیدم که عمو زد تو گوش نیکا سریع دوییدم رفتم پیششون
عمو چیکا میکنیی
بابای از: این این بلا رو سر پسرم اورد
ممد: به نیکا چه
خب تصادفه
نیکا: اشمام سریع ترشد بعد سیلی که احساس گرمی کردم دیدم تو بغل ممدم
ممد: گریه نکن عاجی قشنگم
نیکا: ممد😭
ممد: جانم
نیکا: خوب میشه😭
ممد: ارع
نیکا: از بغلش اومد بیرون و نشستم و کریه میکردم بدنم بی جون بود
دکتر اومد
ممد: اقای دکتر چطورع
دکتر: هطر رفع شد میتونین ببینینش
نیکا: نرقتم داخل صب کرذم تا بایا و مامان ارسلان برن
مامان ار: رفتیم داخل پسرم رو تخت بود
پ پسرم🥺
ارسلان: ش شما ا اینجا چیکا میکنین نیکا رو میخام
70 تا کام🖤
۳۱.۷k
۰۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.