69
#69
عشق ووفش💜♾️💙
بابای ار: تو خاهر بردار نداری
نیکا: ن🙂
بابای ار: اشکال ندارع بیا بریم غذا بخوریم
نیکا: چش
رفتیم و غذا و خوردیم روزای خوبی داشتیم
چن وقت گذشت که نشسته بودم رو مبل یکم حالم گرفته بود
ارسلان: سرم تو گوشی بود کع متوجه نبکا شدم گوشیو کنار گذاستم و کشیدمش تو بغلم سرش زو سینم بود
چیسده نفصم اتقد ناراحتی
نیکا: ارسلانن
ارسلان: جون دلم
نیکا: چیزه من دلم واسه بابام تنک شده
ارسلان: اما بابات که
نیکا: میدونم ولی هرچی باشه بابامه دوسش دارم اصن میتونم ببرمش روانشناس خوب شه و مردن مامانو فراموشو کنه بعدم یه خونه میگیرم براش زندگی کنه
ارسلان: یه شرط داره😠
نیکا: چ چی(یکم ترسیدم ازش)
ارسلان: باهم اینکارو کنیم
نیکا: ولی باشه ترسوندیم😑
ارسلان: ببخشید 😂💜
نیکا: اشکال نداره
امادخ شدم و رفتیم در خونمون که قپای بابامو شنیدم که گف کیه و بعدم درو باز کرد
س سلام بابا
40 تا کام🗿
عشق ووفش💜♾️💙
بابای ار: تو خاهر بردار نداری
نیکا: ن🙂
بابای ار: اشکال ندارع بیا بریم غذا بخوریم
نیکا: چش
رفتیم و غذا و خوردیم روزای خوبی داشتیم
چن وقت گذشت که نشسته بودم رو مبل یکم حالم گرفته بود
ارسلان: سرم تو گوشی بود کع متوجه نبکا شدم گوشیو کنار گذاستم و کشیدمش تو بغلم سرش زو سینم بود
چیسده نفصم اتقد ناراحتی
نیکا: ارسلانن
ارسلان: جون دلم
نیکا: چیزه من دلم واسه بابام تنک شده
ارسلان: اما بابات که
نیکا: میدونم ولی هرچی باشه بابامه دوسش دارم اصن میتونم ببرمش روانشناس خوب شه و مردن مامانو فراموشو کنه بعدم یه خونه میگیرم براش زندگی کنه
ارسلان: یه شرط داره😠
نیکا: چ چی(یکم ترسیدم ازش)
ارسلان: باهم اینکارو کنیم
نیکا: ولی باشه ترسوندیم😑
ارسلان: ببخشید 😂💜
نیکا: اشکال نداره
امادخ شدم و رفتیم در خونمون که قپای بابامو شنیدم که گف کیه و بعدم درو باز کرد
س سلام بابا
40 تا کام🗿
۲۱.۴k
۱۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.