پارت ۱۲ عشق فراموشی
که یهو سرم درد گرفت و افتادم تو ی استخر صورت اون پسر رو دیدم اون کوک بود باور نکردی بود
از زبان کوک
دیدم ا/ ت اومد اما انگار سرش درد گرفت و افتاد تو استخر زود تو استخر شیرجه زدم و آوردمش بیرون
تو افکارم بودم که دیدم بیرون از آبم کوک نجاتم داده بود
_ کوک چرا بهم چیزی نگفتی
+ درباره چی ؟
_ درباره ی این که ما باهم ازدواج کردیم
+ ا/ت تو ....
_ من چی ؟
+ یادت میاد ا/ت منو
_ اره یادم میاد
_ ولی هنوزم از دستت ناراحتم چرا اونجوری با من رفتار کردی کنار اون همه کارمند
+ ا/ ت من غلط کردم منو ببخش
_ .....
از زبان کوک
همینو گفتم و بغلش کردم و شروع به گریه کردم که ا/ ت گفت
_ می خوای سرما بخوریم ؟
+ هااا
_ خیس آبم هااا
+ بیا بریم تو
& ما که آدم نیستیم
_ شما هم بیاین تو
_ اون شب من کوکی رو یادم اومدم یا حتی همه ی خاطراتم
فلش بک بعد رفتن مهمون ها
_ کوک منو بغل کرد و برد رو تخت روم خیمه زد
+ می خوام تا صبح صدام کنی بیبی
_ کوک
و شروع به کارهای خاک بر سری 😈
از زبان کوک
دیدم ا/ ت اومد اما انگار سرش درد گرفت و افتاد تو استخر زود تو استخر شیرجه زدم و آوردمش بیرون
تو افکارم بودم که دیدم بیرون از آبم کوک نجاتم داده بود
_ کوک چرا بهم چیزی نگفتی
+ درباره چی ؟
_ درباره ی این که ما باهم ازدواج کردیم
+ ا/ت تو ....
_ من چی ؟
+ یادت میاد ا/ت منو
_ اره یادم میاد
_ ولی هنوزم از دستت ناراحتم چرا اونجوری با من رفتار کردی کنار اون همه کارمند
+ ا/ ت من غلط کردم منو ببخش
_ .....
از زبان کوک
همینو گفتم و بغلش کردم و شروع به گریه کردم که ا/ ت گفت
_ می خوای سرما بخوریم ؟
+ هااا
_ خیس آبم هااا
+ بیا بریم تو
& ما که آدم نیستیم
_ شما هم بیاین تو
_ اون شب من کوکی رو یادم اومدم یا حتی همه ی خاطراتم
فلش بک بعد رفتن مهمون ها
_ کوک منو بغل کرد و برد رو تخت روم خیمه زد
+ می خوام تا صبح صدام کنی بیبی
_ کوک
و شروع به کارهای خاک بر سری 😈
۱۰۶.۴k
۱۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.