اینکه هرکی به من می رسه بهم می گه: بزار یه ده سال بگذره،
اینکه هرکی به من میرسه بهم میگه: بزار یه ده سال بگذره، قول میدم به این روزات بخندی!
در واقع نمیدونم رو چه حسابی این حرفارو میزنین...
من هربار که یاد چندسال پیشم میاوفتم، حالم از الانم بهم میخوره!
تهش به این نتیجه میرسم که خیلیوقته چیزی واسه از دست دادن ندارم...
واقعا آدم چطوری میتونه ده سال دیگه به الانش بخنده؟
مگه بدبختی، خنده داره؟
مگه افسردگی حاد، خنده داره؟
مگه روانی بودن، خنده داره؟
مگه سکوت مطلق، خنده داره؟
مگه تلاش واسه تحمل این زندگی نکبتی برای کسی که میپرستیش، خنده داره؟
یعنی من ده سال دیگه، درحالی که لم دادم روی مبل و داذم قهوه تلخمرو مزهمزه میکنم، قراره به این روزای نحسی که موهام بخاطرشون سفید شد، بخندم؟!
مگه ممکنه؟!
در واقع نمیدونم رو چه حسابی این حرفارو میزنین...
من هربار که یاد چندسال پیشم میاوفتم، حالم از الانم بهم میخوره!
تهش به این نتیجه میرسم که خیلیوقته چیزی واسه از دست دادن ندارم...
واقعا آدم چطوری میتونه ده سال دیگه به الانش بخنده؟
مگه بدبختی، خنده داره؟
مگه افسردگی حاد، خنده داره؟
مگه روانی بودن، خنده داره؟
مگه سکوت مطلق، خنده داره؟
مگه تلاش واسه تحمل این زندگی نکبتی برای کسی که میپرستیش، خنده داره؟
یعنی من ده سال دیگه، درحالی که لم دادم روی مبل و داذم قهوه تلخمرو مزهمزه میکنم، قراره به این روزای نحسی که موهام بخاطرشون سفید شد، بخندم؟!
مگه ممکنه؟!
۱۴.۵k
۱۸ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.