من به چشمان پراز سحرتو ایمان دارم
من به چشمان پراز سحرتو ایمان دارم
خسته از فاصله ها میل به کنعان دارم
خشک سالی شد ودریای وجودم قهراست
بی سبب نیست که دائم تب باران دارم
مرده ای چشم براهم که حتی دل گور
به امیدتو نفس می کشم وجان دارم
ازعدم آمده ام باتو به هستی برسم
درکنارتو فقط هستم وامکان دارم
مدتی هست که زندانی افکار خودم
هرشب از بختک خودخواب پریشان دارم....
خسته از فاصله ها میل به کنعان دارم
خشک سالی شد ودریای وجودم قهراست
بی سبب نیست که دائم تب باران دارم
مرده ای چشم براهم که حتی دل گور
به امیدتو نفس می کشم وجان دارم
ازعدم آمده ام باتو به هستی برسم
درکنارتو فقط هستم وامکان دارم
مدتی هست که زندانی افکار خودم
هرشب از بختک خودخواب پریشان دارم....
۲۸۴
۰۸ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.