چند بار شده از کنار مغازه های کفاشی گذشته باشید ...چند با
چند بار شده از کنار مغازه های کفاشی گذشته باشید ...چند بار از روی احترام به آنها نگاه کردید یا اصلا آنها را لایق گفتگو دانسته اید.خصوصا زمانی که برای تعمیر کفش خود پیششان می روید ...این روایتی است برای تلنگر ...که به انسانها به دید مادی گرايانه نگاه نکنیم شاید او مقرب درگاه حق باشد ....
در تهران مرد پينه دوزي بود بنام سيد عبدالكريم كه من او را كم ديده بودم، نه بخاطر آنكه باو علاقه نداشتم بلكه بخاطر كمي سن لياقت معاشرت با او را در خود نمي ديدم ولي اكثر علماء اهل معني معتقد بودند كه گاهي حضرت بقيه الله (عليه السلام) به مغازه محقر او تشريف مي برند و با او مي نشينند و هم صحبت مي شوند.لذا بعضي از آنها به اميد آنكه زمان تشريف فرمايي حضرت ولي عصر (عليه السلام) را درك كنند، ساعتها در مغازه او مي نشستند و انتظار ملاقات حضرت را مي كشيدند و شايد بعضيها هم بالاخره به خدمتش مشرف مي شدند.مرحوم سيدعبدالكريم اهل دنيا نبود حتي خانه مسكوني نداشت و تنها راه در آمدش كفاشي و پينه دوزي بود.يكي ازتجار محترم بازار تهران، كه بسيار مورد وثوق علماء بزرگ و مراجع تقليد بود،
در تهران مرد پينه دوزي بود بنام سيد عبدالكريم كه من او را كم ديده بودم، نه بخاطر آنكه باو علاقه نداشتم بلكه بخاطر كمي سن لياقت معاشرت با او را در خود نمي ديدم ولي اكثر علماء اهل معني معتقد بودند كه گاهي حضرت بقيه الله (عليه السلام) به مغازه محقر او تشريف مي برند و با او مي نشينند و هم صحبت مي شوند.لذا بعضي از آنها به اميد آنكه زمان تشريف فرمايي حضرت ولي عصر (عليه السلام) را درك كنند، ساعتها در مغازه او مي نشستند و انتظار ملاقات حضرت را مي كشيدند و شايد بعضيها هم بالاخره به خدمتش مشرف مي شدند.مرحوم سيدعبدالكريم اهل دنيا نبود حتي خانه مسكوني نداشت و تنها راه در آمدش كفاشي و پينه دوزي بود.يكي ازتجار محترم بازار تهران، كه بسيار مورد وثوق علماء بزرگ و مراجع تقليد بود،
۱۶۰
۱۱ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.