پیچ و تاب .....حرف ،
پیچ و تاب .....حرف ،
ما داشتیم چیزی از گذشته را شخم میزدیم
که تو یهو از اتاق زدی بیرون و درب رو محکم بستی
قبل از اون که من بگم گور پدر گذشته
بیا بشین نارنگی پوست بکن
و از بوی خوب پوست نارنگی های که به دست تو در
فضا میچرخند حرفی بزنم......
و تو ای عزیز دوست داشتنی حتما که نباید معشوقه باشی یا چه میدانم چیز دیگری ....برای پوست کندن نارنگی ها و استشمام عطر نارنگی ها.
فقط تو باید باشی.
با چشمانت آن طرف میز
راستی
یک چیز دیگر هم میخواهد همه اینها
اندکی شوق
فقط
ما داشتیم چیزی از گذشته را شخم میزدیم
که تو یهو از اتاق زدی بیرون و درب رو محکم بستی
قبل از اون که من بگم گور پدر گذشته
بیا بشین نارنگی پوست بکن
و از بوی خوب پوست نارنگی های که به دست تو در
فضا میچرخند حرفی بزنم......
و تو ای عزیز دوست داشتنی حتما که نباید معشوقه باشی یا چه میدانم چیز دیگری ....برای پوست کندن نارنگی ها و استشمام عطر نارنگی ها.
فقط تو باید باشی.
با چشمانت آن طرف میز
راستی
یک چیز دیگر هم میخواهد همه اینها
اندکی شوق
فقط
۱۸.۱k
۱۳ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.