ته سیگارشو زیر پاهاش له کرد و به چشمای بی فروغش به نقطه د
ته سیگارشو زیر پاهاش له کرد و به چشمای بی فروغش به نقطه دوری خیری شد
_منم میگفتم عادت کردم ولی دقیقا همون موقع که فکر میکردم فراموشش کردم یهو از درون فرو ریختم
_منم میگفتم عادت کردم ولی دقیقا همون موقع که فکر میکردم فراموشش کردم یهو از درون فرو ریختم
۹.۲k
۲۶ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.