فیک جونگ کوک
فیک جونگ کوک
برادر ناتنی من پارت ۶
چشماش رو بستو میخوا بپره دوییدم
سمتش و گفتم: اهای تو مزاحم
برگشت سمتم گفتم :اصلا مهم نیست که میخوای بمیری حتی اگرم میخوای بمیری تو خونه من نمیر
گفت :قصدم پریدن نبود
و رفت سمت اتاقش
از زبون بورا :
برگشتم اتاقم با خودم فکر کردم راست میگفت هنوز وقت مردن نییست فردا میرم براشون هدیه میگیرم اره اینجور بهتره با همین افکار به خواب رفتم
پرش زمانی فردا صبح :
صبح زود بلند شدم و ی لباس خوشگل پوشیدم و ی لباس خوشگل پوشیدم و اماده شدم تا برم بیرون رفتم پایین .
مامان :کجا دختر خوشگلم.
من :میرم بیرون مامانی
مامان :با برادرت برو .
من :لازم نیست .
جونگ کوک :میبرمت ممکنه حالت بد شه
من :دیگه حالم بد نمیشه .
جونگ کوک :گفتم میبرم دیگه
من :مچکرم .
مثل اینکه از قبل اماده بود پس سریع رفتیم به سمت ماشین و سوار شدیم عجب ماشین باحالی داشت !
رفتیم سمت فروشگاه اونم باهام اومد . رفتم سمت قسمت کیف ها تا برای مامان یک کیف انتخاب کنم داشتم نگاه میکردم که چشمم یک کیفو گرفتم برداشتم و بردمش به سمت حسابداری خواستم حسابش کنم که حالم بد شد نمی خواستم جونگ کوک بفهمه پس سریع رفتم سمت سرویس بهداشتی دوباره داشتم خون بالا می اوردم بعد از چند دقیقه رفتم بیرون که دیدم جونگ کوک با ی صورت بیخیال جلوی در دستشوییه گفتم :برای چی اینجایی؟
جونگ کوک :یهو اومدی منم اومدم دنبالت فکر کردم چی شده .
من :ببخشید .
لبخندی زدم و دوباره رفتم تا کیفو حساب کنم بعد رفیم و ی روان نویس خیلی خوشگل و شیک و گرون گرفتم .
وقتی تموم شد برگشتم سمت ماشین وسوار شدیم توی راه جونگ کوک پرسید :اونا رو برای کی خریدی ؟؟
من :کسی رو ندارم !
جونگ کوک :هه فکر کردی میتونی خودتو یک دختر معصوم جا بزنی ؟؟؟
من :کی اینکارو کردم .
#بی_تی_اس
#کیم_نامجون
#کیم_سوکجین
#مین_یونگی
#جانگ_هوسوک
#پارک_جیمین
#کیم_تهیونگ
#جئون_جونگکوک
#نامجون
#سوکجین
#یونگی
#هوسوک
#جیمین
#تهیونگ
#جونگکوک
#آرام
#جین
#یونگی
#جیهوپ
#موچی
#ته_ته
#جی_کی
#آرمی
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_هوسوک
#فیک_یونگی
#فیک_جین
#فیک_نامجون
#میکس_بی_تی_اس
#میکس_جونگکوگ
#میکس_تهیونگ
#میکس_جیمین
#میکس_هوسوک
#میکس_یونگی
#میکس_جین
#میکس_نامجون
#ویدیو_فان_بی_تی_اس
#bts
برادر ناتنی من پارت ۶
چشماش رو بستو میخوا بپره دوییدم
سمتش و گفتم: اهای تو مزاحم
برگشت سمتم گفتم :اصلا مهم نیست که میخوای بمیری حتی اگرم میخوای بمیری تو خونه من نمیر
گفت :قصدم پریدن نبود
و رفت سمت اتاقش
از زبون بورا :
برگشتم اتاقم با خودم فکر کردم راست میگفت هنوز وقت مردن نییست فردا میرم براشون هدیه میگیرم اره اینجور بهتره با همین افکار به خواب رفتم
پرش زمانی فردا صبح :
صبح زود بلند شدم و ی لباس خوشگل پوشیدم و ی لباس خوشگل پوشیدم و اماده شدم تا برم بیرون رفتم پایین .
مامان :کجا دختر خوشگلم.
من :میرم بیرون مامانی
مامان :با برادرت برو .
من :لازم نیست .
جونگ کوک :میبرمت ممکنه حالت بد شه
من :دیگه حالم بد نمیشه .
جونگ کوک :گفتم میبرم دیگه
من :مچکرم .
مثل اینکه از قبل اماده بود پس سریع رفتیم به سمت ماشین و سوار شدیم عجب ماشین باحالی داشت !
رفتیم سمت فروشگاه اونم باهام اومد . رفتم سمت قسمت کیف ها تا برای مامان یک کیف انتخاب کنم داشتم نگاه میکردم که چشمم یک کیفو گرفتم برداشتم و بردمش به سمت حسابداری خواستم حسابش کنم که حالم بد شد نمی خواستم جونگ کوک بفهمه پس سریع رفتم سمت سرویس بهداشتی دوباره داشتم خون بالا می اوردم بعد از چند دقیقه رفتم بیرون که دیدم جونگ کوک با ی صورت بیخیال جلوی در دستشوییه گفتم :برای چی اینجایی؟
جونگ کوک :یهو اومدی منم اومدم دنبالت فکر کردم چی شده .
من :ببخشید .
لبخندی زدم و دوباره رفتم تا کیفو حساب کنم بعد رفیم و ی روان نویس خیلی خوشگل و شیک و گرون گرفتم .
وقتی تموم شد برگشتم سمت ماشین وسوار شدیم توی راه جونگ کوک پرسید :اونا رو برای کی خریدی ؟؟
من :کسی رو ندارم !
جونگ کوک :هه فکر کردی میتونی خودتو یک دختر معصوم جا بزنی ؟؟؟
من :کی اینکارو کردم .
#بی_تی_اس
#کیم_نامجون
#کیم_سوکجین
#مین_یونگی
#جانگ_هوسوک
#پارک_جیمین
#کیم_تهیونگ
#جئون_جونگکوک
#نامجون
#سوکجین
#یونگی
#هوسوک
#جیمین
#تهیونگ
#جونگکوک
#آرام
#جین
#یونگی
#جیهوپ
#موچی
#ته_ته
#جی_کی
#آرمی
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_هوسوک
#فیک_یونگی
#فیک_جین
#فیک_نامجون
#میکس_بی_تی_اس
#میکس_جونگکوگ
#میکس_تهیونگ
#میکس_جیمین
#میکس_هوسوک
#میکس_یونگی
#میکس_جین
#میکس_نامجون
#ویدیو_فان_بی_تی_اس
#bts
۵۳.۵k
۲۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.