☆♡پارت: ۲۰♡☆
☆♡پارت: ۲۰♡☆
فردا صبح ساعت ۶:۰۰...
*سویونگ ویو*
صبح پاشدم دست یکی تو سرم بود پای یکیم رو شکمم داشتم له می شدم.
سویونگ: واای پاشین از رو من برین اونور. د
اوهانی: اوهوم. باشه.
سویونگ: چی باشه... می گم از رو من برو اونور خفه شدم... آی خفه شدمع ساعت چنده؟ پاااااشین امروز کلاس داریم!! الان دیرمون میشع!!!
با صدای داد سویونگ اوهانی و هانیول عین جت از جاشون پاشدن.
هانیول: چـــــــی؟! امروز کلاس داریم!
اوهانی: اره پاشین حاضر شیم!
سویونگ: اره دیگه چهار ساعته چی دارم میگم پس.
هانیول و اوهانی بدو بدو رفتن سمت اتاقاشون تا لباس بپوشن و حاضر بشن.
نیم ساعت بعد...
سویونگ: بدووووویییین دیگههههه! دیر شد!
هانیول: اومدیم! اومدیم!
از پله ها اومدن پایین.
سویونگ: بیاین اینارو بگیرین تو مدرسه ضعف نکنین.
اوهانی: این چی هست؟
سویونگ: تست و نوتلا
اوهانی: اها
سویونگ: زود باشین دیگه.
رفتن سوار ماشین شدن و به طرف مدرسه حرکت کردن...
سویونگ: راستی امروز امتحان داریم چیزی خوندین؟
هانیول: وااای نه بد بخت شدیم!
سویونگ: هعی... باشه ایندفعه هم من بهتون می رسونم... ولی دفعه دیگه از این خبرا نیست باید درس بخونین.
اوهانی و هانیول: باشه چشم.
سویونگ: خب خوبه
چند دقیقه بعد...
رسیدن مدرسه و از ماشین پیاده شدن و رفتن سمت کلاسشون.
جاهاشونو جا به جا کردنو نشستن پشت سویونگ.
چند دقیقه بعد زنگ کلاس خورد و معلم اومد سر کلاس.
معلم: سلام بچه ها اماده بشین برای امتحان.
معلم رفت و برگه هارو داد به دانش اموزا.
معلم: خب بچه ها شروع کنین.
بچه ها شروع کردن به نوشتن و هانیول و اوهانی خیلی راحت از روی سویونگ تقلب می کردن...
یک ساعت بعد...
زنگ کلاس خورد و بچه ها برگه هاشونو به معلم تحویل دادن.
اوهانی: چه راحت بود امتحانه.
سویونگ: اره خیلی راحت بود چون همه رو از روی من نوشتی-_-
اوهانی: 😅
هانیول: اخیش زنگ بعد ورزش داریم.
سویونگ: اره
چند دقیقه بعد، بعد زنگ تفریح...
همه ی بچه ها رفتن تو اتاق رختکن و لباس هاشونو عوض کردن و رفتن تو سالن ورزش.
٪(معلم ورزش): سلام بچه ها امروز قراره بسکتبال تمرین کنیم...
آم خانم کیم سویونگ لطفا میشه برید انبار و توپ های اضافه رو بیارید؟
سویونگ: بله چشم.
٪ممنون
سویونگ رفت تو انبار و دید که ینفر اونجاس که یکدفعه...
پارت بعد و اگه لایکا زیاد بشه می زارم وگر نه حالا حالا باید منتظر باشین پس لایک کنید❤
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤️
فردا صبح ساعت ۶:۰۰...
*سویونگ ویو*
صبح پاشدم دست یکی تو سرم بود پای یکیم رو شکمم داشتم له می شدم.
سویونگ: واای پاشین از رو من برین اونور. د
اوهانی: اوهوم. باشه.
سویونگ: چی باشه... می گم از رو من برو اونور خفه شدم... آی خفه شدمع ساعت چنده؟ پاااااشین امروز کلاس داریم!! الان دیرمون میشع!!!
با صدای داد سویونگ اوهانی و هانیول عین جت از جاشون پاشدن.
هانیول: چـــــــی؟! امروز کلاس داریم!
اوهانی: اره پاشین حاضر شیم!
سویونگ: اره دیگه چهار ساعته چی دارم میگم پس.
هانیول و اوهانی بدو بدو رفتن سمت اتاقاشون تا لباس بپوشن و حاضر بشن.
نیم ساعت بعد...
سویونگ: بدووووویییین دیگههههه! دیر شد!
هانیول: اومدیم! اومدیم!
از پله ها اومدن پایین.
سویونگ: بیاین اینارو بگیرین تو مدرسه ضعف نکنین.
اوهانی: این چی هست؟
سویونگ: تست و نوتلا
اوهانی: اها
سویونگ: زود باشین دیگه.
رفتن سوار ماشین شدن و به طرف مدرسه حرکت کردن...
سویونگ: راستی امروز امتحان داریم چیزی خوندین؟
هانیول: وااای نه بد بخت شدیم!
سویونگ: هعی... باشه ایندفعه هم من بهتون می رسونم... ولی دفعه دیگه از این خبرا نیست باید درس بخونین.
اوهانی و هانیول: باشه چشم.
سویونگ: خب خوبه
چند دقیقه بعد...
رسیدن مدرسه و از ماشین پیاده شدن و رفتن سمت کلاسشون.
جاهاشونو جا به جا کردنو نشستن پشت سویونگ.
چند دقیقه بعد زنگ کلاس خورد و معلم اومد سر کلاس.
معلم: سلام بچه ها اماده بشین برای امتحان.
معلم رفت و برگه هارو داد به دانش اموزا.
معلم: خب بچه ها شروع کنین.
بچه ها شروع کردن به نوشتن و هانیول و اوهانی خیلی راحت از روی سویونگ تقلب می کردن...
یک ساعت بعد...
زنگ کلاس خورد و بچه ها برگه هاشونو به معلم تحویل دادن.
اوهانی: چه راحت بود امتحانه.
سویونگ: اره خیلی راحت بود چون همه رو از روی من نوشتی-_-
اوهانی: 😅
هانیول: اخیش زنگ بعد ورزش داریم.
سویونگ: اره
چند دقیقه بعد، بعد زنگ تفریح...
همه ی بچه ها رفتن تو اتاق رختکن و لباس هاشونو عوض کردن و رفتن تو سالن ورزش.
٪(معلم ورزش): سلام بچه ها امروز قراره بسکتبال تمرین کنیم...
آم خانم کیم سویونگ لطفا میشه برید انبار و توپ های اضافه رو بیارید؟
سویونگ: بله چشم.
٪ممنون
سویونگ رفت تو انبار و دید که ینفر اونجاس که یکدفعه...
پارت بعد و اگه لایکا زیاد بشه می زارم وگر نه حالا حالا باید منتظر باشین پس لایک کنید❤
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤️
۲۵.۸k
۱۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.