جمعه، درکی از زمان نیست
جمعه، درکی از زمان نیست
جمعه زبانِ مرددِ فاصلههاست
برزخِ از دیروز تا امروز
وحشتِ فرداهایِ دور
و هجومِ هفتههای پوچ
اضطرابِ دلگیرِ یک خانهی تا بی نهایت خالی
و تشویشِ دستهای تازه تنها شده
تفکرِ عجیبِ آینه ها
لحظه ی لرزانِ بلوغِ یک بغض
پنجرهای که رو به هیچ باز میشود
کلاغی در انتظارِ غروب ، که نمیپرد
سکون
سکوت
و حالتی ، مثلِ یک خوابِ ناشکیبا
و سهمِ ما
از دیدار با عکس هامان
تنها یک جمله
آه یادش بخیر ، روزگارِ ما ..!
جمعه زبانِ مرددِ فاصلههاست
برزخِ از دیروز تا امروز
وحشتِ فرداهایِ دور
و هجومِ هفتههای پوچ
اضطرابِ دلگیرِ یک خانهی تا بی نهایت خالی
و تشویشِ دستهای تازه تنها شده
تفکرِ عجیبِ آینه ها
لحظه ی لرزانِ بلوغِ یک بغض
پنجرهای که رو به هیچ باز میشود
کلاغی در انتظارِ غروب ، که نمیپرد
سکون
سکوت
و حالتی ، مثلِ یک خوابِ ناشکیبا
و سهمِ ما
از دیدار با عکس هامان
تنها یک جمله
آه یادش بخیر ، روزگارِ ما ..!
۳.۲k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.