نور هما خورد به جان وای که بیدار شدم
«۲»
من مِی و مِیخوار شدم
در به در یار شدم
بوی صنم گشته به جان
پر گل و عطار شدم
تا به ابد در به درِ
صورت و دیدار شدم
نور هما خورد به جان
وای که بیدار شدم
از همه غیر از صنمم
بیهوش و بیزار شدم
من دگرم تا به ابد
قرب به دادار شدم
مِی خوری از خم بگذشت
شمسم و خمّار شدم
سِر پیِ سِر گشته به جان
من پر اسرار شدم
سیّد عرشیِّ رضا
گشتم و هوشیار شدم
#سیدعرشی
#نورهما
من مِی و مِیخوار شدم
در به در یار شدم
بوی صنم گشته به جان
پر گل و عطار شدم
تا به ابد در به درِ
صورت و دیدار شدم
نور هما خورد به جان
وای که بیدار شدم
از همه غیر از صنمم
بیهوش و بیزار شدم
من دگرم تا به ابد
قرب به دادار شدم
مِی خوری از خم بگذشت
شمسم و خمّار شدم
سِر پیِ سِر گشته به جان
من پر اسرار شدم
سیّد عرشیِّ رضا
گشتم و هوشیار شدم
#سیدعرشی
#نورهما
۳.۴k
۲۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.