دل ز کفم میرو،دیده ی شهلای تو
دل ز کفم میرو،دیده ی شهلای تو
خواب ز چشمم ربود،آن قد رعنای تو
گر بنوازی مرامهر من افزون شود
مردمک دیده ام فرش کف پای تو
نیست ب شهرو دیار،هم چوتویی گلعزار
وصف نه بتوان نمودعارض وسیمای تو
آه ک من سوختم چشم به در دوختم
کس نرسیدونگفت ازلب زیبای تو
نیست نمودی مرا ای صنم نازنین
باددهزارآفرین برسر و سودای تو
عشق ندانی ک چیست خون من آمدب جوش
از چه نهان میکندشاهدرسوای تو
دوش شنیدم که توپشت نمودی به عشق
نیست دراین شهرکسی،بی صفت همتای تو
هستی محتاج شد رهن توای بوالهوس
رو که دگر نشنود گوش من آوای توووو
خواب ز چشمم ربود،آن قد رعنای تو
گر بنوازی مرامهر من افزون شود
مردمک دیده ام فرش کف پای تو
نیست ب شهرو دیار،هم چوتویی گلعزار
وصف نه بتوان نمودعارض وسیمای تو
آه ک من سوختم چشم به در دوختم
کس نرسیدونگفت ازلب زیبای تو
نیست نمودی مرا ای صنم نازنین
باددهزارآفرین برسر و سودای تو
عشق ندانی ک چیست خون من آمدب جوش
از چه نهان میکندشاهدرسوای تو
دوش شنیدم که توپشت نمودی به عشق
نیست دراین شهرکسی،بی صفت همتای تو
هستی محتاج شد رهن توای بوالهوس
رو که دگر نشنود گوش من آوای توووو
۸۶۶
۰۹ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.