وقتی داشتم آهنگ گوش میدادم بخش دوم part 7

جونگ کوک : حالت خوبه بیب ؟
ا/ت: آره

ا/ت :
بعد از این که شلوارم و عوض کردم خوابیدیم 😴

"فردا"

ا/ت:
جونگکوک با شوگا رفته بود برای تمرین .
منم قرار بود لیا رو به جیمین نشون بدم .
به جیمین گفته بودم که قایم شه منم دوستم و میکشونم سمت پارک و میتونه ببینتش ، به لیا زنگ
زدم .

لیا : اَلو
ا/ت:اَلو ، سلام لیا خوبی ؟
لیا : سلام ا/تتت💫
ا/ت: میتوتی بیای پارکِ 웃퓨미엥ㅎ ؟
لیا : آره ، ولی چر ؟
ا/ت: راستش جیمین میخواد ببینت!
لیا : "نفس های تند"
ا/ت: لیا ، لیاااا ؟؟
لیا: ممیامم میام.

ا/ت:
لیا کاملا هنگیده بود ولی قبول کرد که بیاد.
منم آماده شدم و به جیمین زنگ زدم .

ا/ت: الو ،سلام جیمین
جیمین : سلام
ا/ت: سرقراری ؟؟
جیمین : آره
ا/ت : ما داریم میایم
جیمین : اوکی 🖒

ا/ت:
تا در ساختمان رو باز کردم دیدم لیا رسیده .
خیلی خوشحال بود تقریبا داشت میمرد.
توی راه بودیم و بهش گفتم

ا/ت: تابلو نکنا مثلا تو نمیدونی جیمین اونجاست.
لیا : باشهه ، این بهترین روز زندگیمه
ا/ت: والا روزی که جونگ کوک بهم پیشنهاد از دواج داد انقدر خوشحال نبودم که تو هستی .
لیا : بیخیال!
ا/ت: " باخنده " باشه .

ا/ت:
رسیدیم پارک و ....


ادامه مطلب رو شب میزارم فعلا دارم روش کار میکنم
🤗😂💖💕