ازدواج سوری پارت 34

ازدواج سوری پارت 34


جیمین ـ چه جوری بروز میده بیماریش؟! شاید درمانی داشته باشه
ناجینا ـ یهو تو خواب حرف میزنه گریه میکنه یهو دستش میلرزه، درمانی نداره، تنها چیزی که درمانش میکنه فقط....
زن هوپی ـ فقط چی؟!
جونکی ـ درمانش فقط دور موندن از خاطراتشه
هوپی ـ داره میاد چیزی نگید

ویو ات

از دست شویی برگشتم مثل اینکه بچه ها دوسه دور دیگه بازی کرده بودن تا پام رسید سمت در حیاط گوشیم زنگ خورد شاماره ناشناس بود جواب دادم

ـ الو؟!
+سلام ببخشید ابن گوشیه خانم کیم ات هست؟!
ـ بله خودمم بفرمایید
+ات منم مین یونگ دوست دختر رایدس
ـ اها سلام مین یونگ چند وقتی بود ازت خبر نداشتم
مین یونگ ـ اما من تورو تو پارتی دیدم اینو بیهیال الان کجایی؟!
ـ منم پیش دوستای شوهر ناجینا چطور؟!
مین یونگ ـ برو پیششون و گوشیو بزار رو بلندگو
ـ باشه

سریع رفتم پیش بچه ها و گوشیو گذاشتم رو بلندگو

ـ مین یونگ الان صداتو همه میشنون
مین یونگ ـ سلام به همه من دوست دختر داداش ات هستم باید یه خبر مهم بهتون بگم
ته ـ این خبر برایه کیه؟!
مین یونگ ـ برای همتونه اما بیشتر از همه برای مین هیوک، ات، تهیونگ، ناجینا و اگه اشتباه نکنم پارک جیمین هست