پارت ³ قهوه تلخ☕
از خواب پاشدم
نفس نفس میزدم و عرق کرده بودم
رفتم بیرون از اتاقم و بعد از کارهای مربوطه یه پسر رو دیدم که حدود سه چهار سال از من بزرگتر بود
رفتم پیشش و(علامتا:ا.ت-کوک+)
-آمم....سلام،من ا.ت هستم،پرنسس انگلیس(با کمی خجالت و خنده تو دل برو)
+عا..سلام منم جئون هستم،جئون جونگ کوک.....پادشاه کره شمالی(چیهه،فکردین کره جنوبییییی)
-عاو..خوشبختم...اما به یه پرنس یا بهتره بگم اشراف زاده تیپ و حرکاتش به شما نمی خوره(با خنده لثه ایی)(شوگا لاوراااااا)
+خب من زیااد عادت ندارم به حرکات اشرافی
-عاو مثل منن چه تفاهمی
+خب من باید برم بادیگاردا منتظرن
عوک بای-
خب بچه ها کلی مهمون داریم فعلا بایی
نفس نفس میزدم و عرق کرده بودم
رفتم بیرون از اتاقم و بعد از کارهای مربوطه یه پسر رو دیدم که حدود سه چهار سال از من بزرگتر بود
رفتم پیشش و(علامتا:ا.ت-کوک+)
-آمم....سلام،من ا.ت هستم،پرنسس انگلیس(با کمی خجالت و خنده تو دل برو)
+عا..سلام منم جئون هستم،جئون جونگ کوک.....پادشاه کره شمالی(چیهه،فکردین کره جنوبییییی)
-عاو..خوشبختم...اما به یه پرنس یا بهتره بگم اشراف زاده تیپ و حرکاتش به شما نمی خوره(با خنده لثه ایی)(شوگا لاوراااااا)
+خب من زیااد عادت ندارم به حرکات اشرافی
-عاو مثل منن چه تفاهمی
+خب من باید برم بادیگاردا منتظرن
عوک بای-
خب بچه ها کلی مهمون داریم فعلا بایی
۴.۹k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.