خودم نویس
#خودم_نویس
طبق معمول داشتم با گریه اتفاقات تلخ اخیر زندگیمو براش تعریف میکردم...
نوشتم:همه میگن میگذره اما این روزا انگار قرار نیست بگذرن دارم غرق میشم ،کم آوردم
با چشای اشکی به صفحه چتش خیره شدم
نوشت :داری آبغوره میگیری آره؟
با دستای لرزون تایپ کردم :آره از بس این روزا آبغوره گرفتم که مطمئنم آبغوره ایران تامین شده...
سریع رفت رو ایز تایپینگ و برام نوشت :دیوونه هستی دیگه مگه فصل آبغوره اس؟
برای چیزی آبغوره بگیر که ارزش داشته باشه میدونم قوی تر از این حرفایی اینا که چیزی نیست پاشو جمع و جور کن خودتو .
راست میگفت چون فقط فلفل بود که میدونست چه روزایی رو پشت سر گذاشتم وچه بلاهایی سرم اومده و قوی تر ادامه دادم اون تنها کسی بود که از زندگی پر فراز و نشیب من خبر داشت و همیشه از دورترین فاصله باعث قوت قلب من بود (:
اسمشو فلفل گذاشته بودم اما از شیرینی نارنجکی های قنادی کریمخان هم شیرین تر بود برام🤍
#دُچار
#برای_فلفل #بهترین_رفیقم
#شیرینی
طبق معمول داشتم با گریه اتفاقات تلخ اخیر زندگیمو براش تعریف میکردم...
نوشتم:همه میگن میگذره اما این روزا انگار قرار نیست بگذرن دارم غرق میشم ،کم آوردم
با چشای اشکی به صفحه چتش خیره شدم
نوشت :داری آبغوره میگیری آره؟
با دستای لرزون تایپ کردم :آره از بس این روزا آبغوره گرفتم که مطمئنم آبغوره ایران تامین شده...
سریع رفت رو ایز تایپینگ و برام نوشت :دیوونه هستی دیگه مگه فصل آبغوره اس؟
برای چیزی آبغوره بگیر که ارزش داشته باشه میدونم قوی تر از این حرفایی اینا که چیزی نیست پاشو جمع و جور کن خودتو .
راست میگفت چون فقط فلفل بود که میدونست چه روزایی رو پشت سر گذاشتم وچه بلاهایی سرم اومده و قوی تر ادامه دادم اون تنها کسی بود که از زندگی پر فراز و نشیب من خبر داشت و همیشه از دورترین فاصله باعث قوت قلب من بود (:
اسمشو فلفل گذاشته بودم اما از شیرینی نارنجکی های قنادی کریمخان هم شیرین تر بود برام🤍
#دُچار
#برای_فلفل #بهترین_رفیقم
#شیرینی
۲۰۳.۲k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲