آخر ای جان جهان خسرو خوبان بازآ
آخر ای جان جهان خسرو خوبان بازآ
ای یکی گوهر حق حجت یزدان بازآ
صبح رخشنده من جلوه کن و رخ بنما
مهر تابنده من زین شب هجران بازآ
تا به کی گویم از این هجر و قلم فرسایم
عاقبت بر خط این گردش دوران بازآ
کی دهی داد مرا زین همه بیداد و ستم
رس به فریاد دلم منجی انسان بازآ
بر کویر دل من آب حیاتی برسان
روشنی بخش دل عاشق ویران بازآ
از غم دوری تو پیر شدم آب شدم
سوختم از غم تو یوسف کنعان بازآ
تا به کی در پی وصل تو شوم شهره شهر
تا به کی بی تو شوم زار و پریشان بازآ
وبگاه اشعار مهدوی
#یا_مهدی_ادرکنی
ای یکی گوهر حق حجت یزدان بازآ
صبح رخشنده من جلوه کن و رخ بنما
مهر تابنده من زین شب هجران بازآ
تا به کی گویم از این هجر و قلم فرسایم
عاقبت بر خط این گردش دوران بازآ
کی دهی داد مرا زین همه بیداد و ستم
رس به فریاد دلم منجی انسان بازآ
بر کویر دل من آب حیاتی برسان
روشنی بخش دل عاشق ویران بازآ
از غم دوری تو پیر شدم آب شدم
سوختم از غم تو یوسف کنعان بازآ
تا به کی در پی وصل تو شوم شهره شهر
تا به کی بی تو شوم زار و پریشان بازآ
وبگاه اشعار مهدوی
#یا_مهدی_ادرکنی
۲.۵k
۲۲ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.