(((((قسمت4)))))
(((((قسمت4)))))
(این مقاله در چند قسمت ارائه می شود.)
این مقاله توسط دکترمحمد سهیمی فعال سیاسی ،کارشناس سیاسی و استاددانشگاه کالیفرنیا نوشته شده است.
((گروههای کرد و سازمان سیا بعد از انقلاب))
از بعد از انقلاب یکی از اهداف مهم کمک نظامهای سیاسی آمریکا و اسرائیل به گروههای قومی ایران ایجاد بی ثباتی در کشور است، بطوریکه جمهوری اسلامی سخت در گیر مسائل داخلی بوده و فرصت آنچه که اپوزیسیون طرفدار تحریم های کمرشکن اقتصادی( یعنی جنگ اقتصادی)، جنگ و تجزیه ایران؛ به آن ماجرا جویی میگوید را نداشته باشد. البته جناحهای افراطی اسرائیل و نئوکانهای آمریکا همیشه بدنبال تجزیه ایران بوده و هستند. به عنوان مثال، پروفسور برنارد لوئیس از دانشگاه پرینستون، و یکی از طرفداران سرسخت اسرائیل که بخاطر حمایت خود جائزه هم در یافت کرده است، متجاوز از ۳۵ سال است که مبلّغ تقسیم ایران و بقیه خاور میانه مسلمان نشین به کشورهای کوچک و ضعیف است.
ایشان در کنفرانس بیلدلبرگ در بادن، اتریش، در تاریخ ۲۹-۲۷ آوریل ۱۹۷۹ پیشنهاد کرد که ایران "بالکانی" بشود، و به اعراب خوزستان [پروژه الاهواز]، بلوچها [پروژه پاختونستان]، کردها [پروژه کردستان بزرگ]، و آذریها [پروژه آذربایجان بزرگ] کمک شود، چرا که به عقیده لوئیس “اینها تهدیدی بزرگ برای ایران، ترکیه، عراق، و بقیه کشورهای آن منطقه با اقوام گوناگون خواهند بود،” و در نتیجه خطری برای اسرائیل نخواهند بود. این نظر لوئیس از آن زمان بصورت “وحی منزل” برای افراطیهای غرب و اسرائیل برای تجزیه خاور میانه بطور اعم، و تجزیه ایران بطور اخص در آمده است. خوانندگان علاقه مند میتوانند کتاب آقایان رابرت درایفوس و تیری لمارک، گروگان [امام] خمینی، را مطالعه کنند.
یادآوری می شود که پروفسور لوئیس در یک مقاله در روزنامه وال استریت ژورنال در ۸ اوت ۲۰۰۶ پیش بینی کرد که در ۲۲ اوت آنسال دولت آقای محمود احمدینژاد یک بمب هستهای بر روی اسرائیل خواهد انداخت. چرا؟ بخاطر اینکه ۲۲ اوت آنسال مصادف با ۲۷ رجب، یعنی روزی که پیامبر اسلام از مسجد الاقصی در بیت المقدس به معراج رفتند، بود که به عقیده لوئیس میتوانست روز “خوبی” برای نابودی اسرائیل از نظر آقای احمدینژاد باشد. اسلام و مسلمان ستیزان، چه ایرانی و چه غیر ایرانی، هر سخنی را حاضرند بیان کنند، و هر دروغی را پخش کنند تا به هدف برسند. وقتی که شخصیت دانشمندی مثل پروفسور لوئیس چنین سخن میگوید، تکلیف بقیه این جماعت روشن است. لوئیس هم چنین از هجوم غیر قانونی، و به عقیده بسیاری جنایتکارانه، آمریکا و انگلیس به عراق حمایت کرد، ولی ظاهراً این حمایت آنقدر ننگ آور شده است که او را وادار کرده است که حمایت خودرا انکار کند.
در هر حال، در دهه ۱۳۶۰ یا ۱۹۸۰، عراق که با تشویق مستقیم آمریکا به ایران هجوم برده بود، به اندازه کافی برای جمهوری اسلامی مشغولیات درست کرده بود. [... ] نگارنده در مقاله قبلی ارتباط گروههای کرد با رژیم صدام حسین در آن دوران را مورد بحث قرار داد. در عین حال، سازمان مجاهدین خلق با اتحاد با رژیم صدام حسین مرتکب خیانتهای بسیاری به مردم ایران شد، اگر چه که امثال آقای نیکفر جاسوسی ها و جنگیدن با صدام حسین در یک جبهه علیه ایران را “دگر اندیشی” جلوه می دهند. در پایان جنگ و از دهه ۱۹۹۰ استفاده از گروههای کرد [و دیگر اقوام] برای ایجاد مشکلات در ایران در دستور کار سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، اسرائیل، و متحدان آنها قرار گرفت.
به نظر نگارنده، علیرغم ادعای برخی از رهبران گروههای کرد، تمایلات تجزیه طلبی در میان این گروهها بسیار قوی است. این نکته ایست که، صرف نظر از آگاهی سازمانهای اطلاعاتی غرب و اسرائیل در مورد آن، حتی مراکز سیاسی و پژوهشی غرب نیز به آن اذعان دارند.
بعنوان مثال، شورای روابط خارجی آمریکا در گزارشی در سال ۲۰۰۶ چنین گفت:
“بر خلاف اقلیتهای قومی دیگر ایران، تمایلات جدائی طلبانه در میان کردها وجود دارد، که در برخی مواقع منجر به برخورد خشونت آمیز [با نیروهای دولتی] نیز شده است.” .
در عین حال، گزارشهای معتبر بسیاری از همکاری گروههای کرد ایرانی – که میزان پایگاه اجتماعی آنان برای نگارنده و دیگران هرگز روشن نبوده است – با سازمان سیا وجود دارد. چگونه میتوان باور کرد که در حالیکه گروههای کردهای ترکیه، عراق، و سوریه همگی خواهان جدایی از این کشورها بودهاند، گروههای سیاسی کرد ایرانی – نه مردم عادی آن — که با گروههای کرد در این کشورها روابط ارگانیک دارند چنین تمایلاتی ندارند؟ به نظر نگارنده این ادعا که آنها خواهان یک سیستم فدرال هستند فقط پوششی برای تجزیه طلبی آنهاست؛ به این موضوع باز خواهیم گشت.
در نوامبر ۲۰۰۶ آقای سیمور هرش، روزنامه نگار برجسته آمریکایی در م
(این مقاله در چند قسمت ارائه می شود.)
این مقاله توسط دکترمحمد سهیمی فعال سیاسی ،کارشناس سیاسی و استاددانشگاه کالیفرنیا نوشته شده است.
((گروههای کرد و سازمان سیا بعد از انقلاب))
از بعد از انقلاب یکی از اهداف مهم کمک نظامهای سیاسی آمریکا و اسرائیل به گروههای قومی ایران ایجاد بی ثباتی در کشور است، بطوریکه جمهوری اسلامی سخت در گیر مسائل داخلی بوده و فرصت آنچه که اپوزیسیون طرفدار تحریم های کمرشکن اقتصادی( یعنی جنگ اقتصادی)، جنگ و تجزیه ایران؛ به آن ماجرا جویی میگوید را نداشته باشد. البته جناحهای افراطی اسرائیل و نئوکانهای آمریکا همیشه بدنبال تجزیه ایران بوده و هستند. به عنوان مثال، پروفسور برنارد لوئیس از دانشگاه پرینستون، و یکی از طرفداران سرسخت اسرائیل که بخاطر حمایت خود جائزه هم در یافت کرده است، متجاوز از ۳۵ سال است که مبلّغ تقسیم ایران و بقیه خاور میانه مسلمان نشین به کشورهای کوچک و ضعیف است.
ایشان در کنفرانس بیلدلبرگ در بادن، اتریش، در تاریخ ۲۹-۲۷ آوریل ۱۹۷۹ پیشنهاد کرد که ایران "بالکانی" بشود، و به اعراب خوزستان [پروژه الاهواز]، بلوچها [پروژه پاختونستان]، کردها [پروژه کردستان بزرگ]، و آذریها [پروژه آذربایجان بزرگ] کمک شود، چرا که به عقیده لوئیس “اینها تهدیدی بزرگ برای ایران، ترکیه، عراق، و بقیه کشورهای آن منطقه با اقوام گوناگون خواهند بود،” و در نتیجه خطری برای اسرائیل نخواهند بود. این نظر لوئیس از آن زمان بصورت “وحی منزل” برای افراطیهای غرب و اسرائیل برای تجزیه خاور میانه بطور اعم، و تجزیه ایران بطور اخص در آمده است. خوانندگان علاقه مند میتوانند کتاب آقایان رابرت درایفوس و تیری لمارک، گروگان [امام] خمینی، را مطالعه کنند.
یادآوری می شود که پروفسور لوئیس در یک مقاله در روزنامه وال استریت ژورنال در ۸ اوت ۲۰۰۶ پیش بینی کرد که در ۲۲ اوت آنسال دولت آقای محمود احمدینژاد یک بمب هستهای بر روی اسرائیل خواهد انداخت. چرا؟ بخاطر اینکه ۲۲ اوت آنسال مصادف با ۲۷ رجب، یعنی روزی که پیامبر اسلام از مسجد الاقصی در بیت المقدس به معراج رفتند، بود که به عقیده لوئیس میتوانست روز “خوبی” برای نابودی اسرائیل از نظر آقای احمدینژاد باشد. اسلام و مسلمان ستیزان، چه ایرانی و چه غیر ایرانی، هر سخنی را حاضرند بیان کنند، و هر دروغی را پخش کنند تا به هدف برسند. وقتی که شخصیت دانشمندی مثل پروفسور لوئیس چنین سخن میگوید، تکلیف بقیه این جماعت روشن است. لوئیس هم چنین از هجوم غیر قانونی، و به عقیده بسیاری جنایتکارانه، آمریکا و انگلیس به عراق حمایت کرد، ولی ظاهراً این حمایت آنقدر ننگ آور شده است که او را وادار کرده است که حمایت خودرا انکار کند.
در هر حال، در دهه ۱۳۶۰ یا ۱۹۸۰، عراق که با تشویق مستقیم آمریکا به ایران هجوم برده بود، به اندازه کافی برای جمهوری اسلامی مشغولیات درست کرده بود. [... ] نگارنده در مقاله قبلی ارتباط گروههای کرد با رژیم صدام حسین در آن دوران را مورد بحث قرار داد. در عین حال، سازمان مجاهدین خلق با اتحاد با رژیم صدام حسین مرتکب خیانتهای بسیاری به مردم ایران شد، اگر چه که امثال آقای نیکفر جاسوسی ها و جنگیدن با صدام حسین در یک جبهه علیه ایران را “دگر اندیشی” جلوه می دهند. در پایان جنگ و از دهه ۱۹۹۰ استفاده از گروههای کرد [و دیگر اقوام] برای ایجاد مشکلات در ایران در دستور کار سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، اسرائیل، و متحدان آنها قرار گرفت.
به نظر نگارنده، علیرغم ادعای برخی از رهبران گروههای کرد، تمایلات تجزیه طلبی در میان این گروهها بسیار قوی است. این نکته ایست که، صرف نظر از آگاهی سازمانهای اطلاعاتی غرب و اسرائیل در مورد آن، حتی مراکز سیاسی و پژوهشی غرب نیز به آن اذعان دارند.
بعنوان مثال، شورای روابط خارجی آمریکا در گزارشی در سال ۲۰۰۶ چنین گفت:
“بر خلاف اقلیتهای قومی دیگر ایران، تمایلات جدائی طلبانه در میان کردها وجود دارد، که در برخی مواقع منجر به برخورد خشونت آمیز [با نیروهای دولتی] نیز شده است.” .
در عین حال، گزارشهای معتبر بسیاری از همکاری گروههای کرد ایرانی – که میزان پایگاه اجتماعی آنان برای نگارنده و دیگران هرگز روشن نبوده است – با سازمان سیا وجود دارد. چگونه میتوان باور کرد که در حالیکه گروههای کردهای ترکیه، عراق، و سوریه همگی خواهان جدایی از این کشورها بودهاند، گروههای سیاسی کرد ایرانی – نه مردم عادی آن — که با گروههای کرد در این کشورها روابط ارگانیک دارند چنین تمایلاتی ندارند؟ به نظر نگارنده این ادعا که آنها خواهان یک سیستم فدرال هستند فقط پوششی برای تجزیه طلبی آنهاست؛ به این موضوع باز خواهیم گشت.
در نوامبر ۲۰۰۶ آقای سیمور هرش، روزنامه نگار برجسته آمریکایی در م
۱۱.۵k
۲۶ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.