حافظ تنش در گور می لرزد
حافظ تنش در گور می لرزد
از بخت نامیمون و اقبالم
فنجان قهوه هم ، ترک برداشت
تا دید ، نقش عشق در فالم
خردادیان عمریست می رقصد
با این غزل های پر از شورم
خیام و نیشابور، مبهوت است
از این شرابِ سرخ انگورم
از لابلای شعر هایم ، حیف
بی تابی ی دل را نفهمدی
خواندی غزل هایم ، ولی افسوس
هی سر تکان دادی و خندیدی
غافل از اینکه شعرها هستند
سرمایه ی یک عمر داغ و درد
باید بدانی ، این همه غم را
چشمان مستت ، بر سرم آورد
اصلا نمی ترسم ، اگر مردم
حتی مرا دیوانه ام خوانند
این مردمان کوچه و بازار
از عاشقی ، چیزی نمی دانند
پرونده ام بسیار سنگین است
حکم مرا حبس ابد بنویس
یک ذره خوبی در وجودم نیست
نام مرا آقای بد بنویس
من با غم و افسوس ، نه هرگز
با واژه ها بسیار خرسندم
یک کهکشان اندوه دارم باز
محض تسلای تو می خندم
حافظ مخوان دیگر برای من
از فال هم تمکین نخواهم کرد
من اینقدر سیرم از این دنیا
که مرگ را تمرین نخواهم کرد
از بخت نامیمون و اقبالم
فنجان قهوه هم ، ترک برداشت
تا دید ، نقش عشق در فالم
خردادیان عمریست می رقصد
با این غزل های پر از شورم
خیام و نیشابور، مبهوت است
از این شرابِ سرخ انگورم
از لابلای شعر هایم ، حیف
بی تابی ی دل را نفهمدی
خواندی غزل هایم ، ولی افسوس
هی سر تکان دادی و خندیدی
غافل از اینکه شعرها هستند
سرمایه ی یک عمر داغ و درد
باید بدانی ، این همه غم را
چشمان مستت ، بر سرم آورد
اصلا نمی ترسم ، اگر مردم
حتی مرا دیوانه ام خوانند
این مردمان کوچه و بازار
از عاشقی ، چیزی نمی دانند
پرونده ام بسیار سنگین است
حکم مرا حبس ابد بنویس
یک ذره خوبی در وجودم نیست
نام مرا آقای بد بنویس
من با غم و افسوس ، نه هرگز
با واژه ها بسیار خرسندم
یک کهکشان اندوه دارم باز
محض تسلای تو می خندم
حافظ مخوان دیگر برای من
از فال هم تمکین نخواهم کرد
من اینقدر سیرم از این دنیا
که مرگ را تمرین نخواهم کرد
۳.۰k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.