پارت ³
پارت ³
ات:شوگاااا
شوگا:بله
ات:بیا ببین لباسم خوبه
شوگا:وایسا الان میامـ..
(فلش بک)
ات:خوب الان من و ومپایر باید بکنی درسته؟
شوگا:اره
ات:اون وقت چطوری؟
شوگا:باید از خونم بخوری تا برسه به قلبت وقتی خونم قلبتو لمس کرد خونت تبدیل به خون یه ومپایر میشه شاید تا چند روز درد داشته باشی اما بعدش اوکی
ات:...........عام...خوب...باشه..باشه
شوگا:آفرین دختر نترس
ات: هوم
چند روز بعد ات تبدیل به یه ومپایر شد و شوگا برای اینکه به همه نشون بده از این به بعد با ات نامزده یه جشن ترتیب داد و الان ات داره حاضر میشه بریم برای ادامش
شوگا:خیلی قشنگ شدی..
ات:جدی؟هوم ممنون
شوگا:اما من هنوز خیلی خوشحالم که قبول کردی باهم ازدواج کنیم
ات:هوم..خوب چاره ی دیگه ای نداشتم
شوگا:خوب دلیل بیار
ات:۱تو خیلیییی جذابی اگر قبول نکردم بزرگ ترین اشتباه زندگیمو کردم و حس میکنم ازت خوشم امده(خجالتتت)
۲تو رئیس ومپایر هایی و من پیش تو در امانم
۳از اونجایی که دیگه انسان نیستم و نمیتونم برگردم اینکه پیش تو باشم برام خیلی خوبه
و...
شوگا:اوکی اوکی اما گذینه ی اول خیلی دوست داشتم
تمام مدت شوگا از کمر ات گرفته بود و سرشو توی گردن ات کرده بود
ات:یاااا سرتو بیار بیرون نفست میخوره هم قلقلکم میاد هم..ولش کننن(خجالتتتت)
شوگا:هم؟ادامشو بگو وگرنه بوسش میکنم(منظورش گردنشو بوس میکنه)
ات:بعد از جشن بهت میگم
شوگا:اوکی
ویو راوی
توی جشن خیلی خوش گذشت و ات داشت لذتشو میبرد چون اون هیچ وقت شانس این و نداشت که به چشن بره توی مدرسه، دبیرستان،دانشگاه و... هیچ وقت هیچ کسی انتخابش نکرد و خوب توی سن ۱۵ سالگی مادرش تصادف کرد و مرد و از اون موقع به بعد مجبور شد تنها زندگی کنه چون پدرش اون و ول کرده بود و توی تمام زمان زندگیش زندگی خوبی نداشت..
شوگا:هی بیب فکر نکن بیا خوشحال باشیم
ات:هوم..دوباره ذهنمو خوندی؟
شوگا:شاید؟)
و بعد از تمام این ماجرا ها اون زندگی خوبیرو تجربه کرد..خوشحال و آزاد بود با عشق زندگیش کسی که اون و انتخاب کرد یا بهتره بگیم تنها کسی که اون و انتخاب کرد به زندگیش ادامه داد...اون الان خیلی خوشحال تر از دوران انسانیتش بود
پکی
″پایان″
امیدوارم دوستش داشته باشید
راستی میخوام تکپارتی کوک و جین بنویسم
ژانر هاش و نمیدونم بگید تکپارتی کوک ژانرش چی باشه
ژانر تکپارتی جین هم بگیر
قربونتون بوس بوس بای بای 😀❤️
ات:شوگاااا
شوگا:بله
ات:بیا ببین لباسم خوبه
شوگا:وایسا الان میامـ..
(فلش بک)
ات:خوب الان من و ومپایر باید بکنی درسته؟
شوگا:اره
ات:اون وقت چطوری؟
شوگا:باید از خونم بخوری تا برسه به قلبت وقتی خونم قلبتو لمس کرد خونت تبدیل به خون یه ومپایر میشه شاید تا چند روز درد داشته باشی اما بعدش اوکی
ات:...........عام...خوب...باشه..باشه
شوگا:آفرین دختر نترس
ات: هوم
چند روز بعد ات تبدیل به یه ومپایر شد و شوگا برای اینکه به همه نشون بده از این به بعد با ات نامزده یه جشن ترتیب داد و الان ات داره حاضر میشه بریم برای ادامش
شوگا:خیلی قشنگ شدی..
ات:جدی؟هوم ممنون
شوگا:اما من هنوز خیلی خوشحالم که قبول کردی باهم ازدواج کنیم
ات:هوم..خوب چاره ی دیگه ای نداشتم
شوگا:خوب دلیل بیار
ات:۱تو خیلیییی جذابی اگر قبول نکردم بزرگ ترین اشتباه زندگیمو کردم و حس میکنم ازت خوشم امده(خجالتتت)
۲تو رئیس ومپایر هایی و من پیش تو در امانم
۳از اونجایی که دیگه انسان نیستم و نمیتونم برگردم اینکه پیش تو باشم برام خیلی خوبه
و...
شوگا:اوکی اوکی اما گذینه ی اول خیلی دوست داشتم
تمام مدت شوگا از کمر ات گرفته بود و سرشو توی گردن ات کرده بود
ات:یاااا سرتو بیار بیرون نفست میخوره هم قلقلکم میاد هم..ولش کننن(خجالتتتت)
شوگا:هم؟ادامشو بگو وگرنه بوسش میکنم(منظورش گردنشو بوس میکنه)
ات:بعد از جشن بهت میگم
شوگا:اوکی
ویو راوی
توی جشن خیلی خوش گذشت و ات داشت لذتشو میبرد چون اون هیچ وقت شانس این و نداشت که به چشن بره توی مدرسه، دبیرستان،دانشگاه و... هیچ وقت هیچ کسی انتخابش نکرد و خوب توی سن ۱۵ سالگی مادرش تصادف کرد و مرد و از اون موقع به بعد مجبور شد تنها زندگی کنه چون پدرش اون و ول کرده بود و توی تمام زمان زندگیش زندگی خوبی نداشت..
شوگا:هی بیب فکر نکن بیا خوشحال باشیم
ات:هوم..دوباره ذهنمو خوندی؟
شوگا:شاید؟)
و بعد از تمام این ماجرا ها اون زندگی خوبیرو تجربه کرد..خوشحال و آزاد بود با عشق زندگیش کسی که اون و انتخاب کرد یا بهتره بگیم تنها کسی که اون و انتخاب کرد به زندگیش ادامه داد...اون الان خیلی خوشحال تر از دوران انسانیتش بود
پکی
″پایان″
امیدوارم دوستش داشته باشید
راستی میخوام تکپارتی کوک و جین بنویسم
ژانر هاش و نمیدونم بگید تکپارتی کوک ژانرش چی باشه
ژانر تکپارتی جین هم بگیر
قربونتون بوس بوس بای بای 😀❤️
۲۶.۱k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.