چون ک نبودم برای جبران شایددددد دوتا پارت دیگ هم بزارم ولییی حمایت کنید هاا
ا.ت ویو:
اروم ب سمت سالن مدرسه حرکت کردیم همون طور ک نگاه های دخترارو روی جونگ کوک حس میکردم خودم رو از قصد بهش میچسبوندم و دور از چشم جونگ کوک هم نموند و هیستریک میخندید
همونطور ک توی سالن قدم برمیداشتیم یکی یکی پسرا و قشنگ چک میکردم ک جونگ کوک هم متوجهش شده بود
جونگ کوک:داری اینجور یب چی نگاه میکنی اینجوری ک تو داری نگاه میکنی از صد تا شلوار درآوردن بدتره هاا(متعجب)
ا.ت:حالا ک فعلا دارم برا تو شوهر پیدا میکنم اونا شلوار تورو بکشن پایین
جونگ کوک چند ثانیه سکوت کرد تا حرفم رو هضم کنه ک یک دفعه ای دادی زد ک نیم متر بالا پریدم
جونگ کوک:یااااااااااااااااااااااااا
ا.ت:هیننننننننن پدصگگگگگ بی پدرررر صگگگگگ سکتم دادی اینجوری کنی مردا زنای سلیطه دوست ندارم باور کن ی روزه سکتشون میدییییی
ک جونگ کوک نگاه تخسی بهم کرد و چشم غره ای بهم رفت ک باعث خندم شد
ب سمت دفتر مدیر رفتیم و چیزای لازم رو گفت و ازدفتر خارج شدیم و ب سمت کلاسم رفتیم خداروشکر منو جونگ کوک تو ی کلاس بودیم
در کلاس رو ک باز کردم ماشالا ماشالا نگم براتون دیگه یکی رو میز معلم داشت شیک می رفت ماشالا با اینکه پسرم بودم ی خورده زیادی کا بلد بود بقیه هم اونور داشتم میگفتن
یک عدد بچ:درررر سمتتتتتت توامممممم
بچه ها:عااااااااا
همون بچ:دستممممم بارااااننننن
بچه ها:عاااااه
ات:حالا از اینا بگذریم برج زه.....امممم چیزه یعنی جیمین داشن با اون دوستای مفنگیش میومدن سمتمون و اون پوزخند فاکی ک روی لب جیمین داشت واقعا رو مخم بود
جیمین:بچه ها ببینید این هرزه کوچولو انگار دوباره ی نفر رو آورده برا اهم اهم هاااا
ا.ت:با حرفی ک جیمین زد جونگ کوک ب شکل سامورایی پرید رو جیمین و ی مشت تو صورتش خالی کرد باز دلم خنگ شده بود ولی چون حوصله دردسر سازی نداشتم از هم جداشون کردم و ب جونگ کوک گفتم اروم باشه
اهم اهم اگ شرط هارو نرسونید تا ی ماه نمیزارم آله دگی حمایت بوکونید
و چون حوصلم سر رفته بودد حوصلم سر رفته بود و بخاطر همین هم پارت رو گذاشتم آره دیگ همین🗿🤝🤏
اروم ب سمت سالن مدرسه حرکت کردیم همون طور ک نگاه های دخترارو روی جونگ کوک حس میکردم خودم رو از قصد بهش میچسبوندم و دور از چشم جونگ کوک هم نموند و هیستریک میخندید
همونطور ک توی سالن قدم برمیداشتیم یکی یکی پسرا و قشنگ چک میکردم ک جونگ کوک هم متوجهش شده بود
جونگ کوک:داری اینجور یب چی نگاه میکنی اینجوری ک تو داری نگاه میکنی از صد تا شلوار درآوردن بدتره هاا(متعجب)
ا.ت:حالا ک فعلا دارم برا تو شوهر پیدا میکنم اونا شلوار تورو بکشن پایین
جونگ کوک چند ثانیه سکوت کرد تا حرفم رو هضم کنه ک یک دفعه ای دادی زد ک نیم متر بالا پریدم
جونگ کوک:یااااااااااااااااااااااااا
ا.ت:هیننننننننن پدصگگگگگ بی پدرررر صگگگگگ سکتم دادی اینجوری کنی مردا زنای سلیطه دوست ندارم باور کن ی روزه سکتشون میدییییی
ک جونگ کوک نگاه تخسی بهم کرد و چشم غره ای بهم رفت ک باعث خندم شد
ب سمت دفتر مدیر رفتیم و چیزای لازم رو گفت و ازدفتر خارج شدیم و ب سمت کلاسم رفتیم خداروشکر منو جونگ کوک تو ی کلاس بودیم
در کلاس رو ک باز کردم ماشالا ماشالا نگم براتون دیگه یکی رو میز معلم داشت شیک می رفت ماشالا با اینکه پسرم بودم ی خورده زیادی کا بلد بود بقیه هم اونور داشتم میگفتن
یک عدد بچ:درررر سمتتتتتت توامممممم
بچه ها:عااااااااا
همون بچ:دستممممم بارااااننننن
بچه ها:عاااااه
ات:حالا از اینا بگذریم برج زه.....امممم چیزه یعنی جیمین داشن با اون دوستای مفنگیش میومدن سمتمون و اون پوزخند فاکی ک روی لب جیمین داشت واقعا رو مخم بود
جیمین:بچه ها ببینید این هرزه کوچولو انگار دوباره ی نفر رو آورده برا اهم اهم هاااا
ا.ت:با حرفی ک جیمین زد جونگ کوک ب شکل سامورایی پرید رو جیمین و ی مشت تو صورتش خالی کرد باز دلم خنگ شده بود ولی چون حوصله دردسر سازی نداشتم از هم جداشون کردم و ب جونگ کوک گفتم اروم باشه
اهم اهم اگ شرط هارو نرسونید تا ی ماه نمیزارم آله دگی حمایت بوکونید
و چون حوصلم سر رفته بودد حوصلم سر رفته بود و بخاطر همین هم پارت رو گذاشتم آره دیگ همین🗿🤝🤏
۱۱.۰k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.