کسی که عاشقش شدم
« پارت ۱۸ »
کوین شایلینو برد بیرون که خورد به جیمین ولی بدون صبر سریع از کنارش رد شدو شایلینو برد بیرون
« ویو جیمین »
داشتم می رفتم پایین تا بگم برامون عصرونه نیارن چون باید برای برنامه ی امشب سیک باشع معدمون کع خوردم به یه پسری که دیدم ش .. شایلین بغلشه ... حتما حالش بد شده ( دکتر به ویمینکوک دارپی شایلینو داده ) بلند داد زدم : صبر کن
ولی بازم رفت
ایندفعه بلندتر گفتم : داروی مخصوصش پیش جونگ کوکه
ایندفعه وایساد سریع رفتم پیش حونگ کوک
« ویو جونگ کوک »
داشتم با گیتارم ور می رفتم که در با شتاب باز شد و جیمین با عجله گفت : دارو ی شایلین کوش ؟
کوک : چرا ؟ حالش خوبه ؟
جیمین : ااهه جونگ کوک .. بدو بده بهم بیا پایین میفهمی
بی صبر رفتم پایین که شایلینو بغل اون حرومزاده دیدم سریع رفتم پیشش و یدونه قرص گذاشتم دهنش و بهش با بطری ای که دستم بود آب دادم یکم که گذشت آروم شد ولی هنوز بیهوش بود بهش گفتم : بده من میبرمش توی اتاقش
کوین : خودم دارم میبرم دیگه
کوک : لحبازی نکن اون از تو متنفره .... فقط به خاطر فهمیدن گذشته اومده
کوین : هه ... باشه ولی وقتی بیدار شدو چیزای دیگه ای گفت ناراحت نشیا ( بعدشم خندید ) ببرش .. ماله تو ... ولی اگه خودش بخواد ( این جمله ی آخرو تهدید آمیز گفت )
بدون توجه به حرف اون شایلینو براید بغل کردمو بردم تو اتاق خودمون ( اتاق اعضا ) گذاشتمش روی تخت خودم و منتظر موندم تا بهوش بیاد
« ویو شایلین »
بعد از اینکه جیغ زدم حالم بد شدو دیگه چیزی حالیم نشد تا اینکه احساس کردم یکی دستمو گرفته برای اینکه بفهمم کیه یکم تکون خوردمو چشمامو باز کردم اون ... اون جونگ کوک بود ... به محض اینکه منو دید نگران پرسید : حالت خوبه ؟ منو میبینی ؟ سرت درد نمیکنه ؟ چشمات تار نمیبینه ؟
که وسط حرفای کوک یه پسر نسبتا قد بلندی گفت : یا جونگ کوکا نفس بکش بزار خودش حرف بزنه
کوک : جی هوپ میشع یه لحظه بری بیرون ؟
اون پسری که فهمیدم اسمش جی هوپ بود رفت بیرون
کوک : خب ... خوبی ؟
تکخنده ای به این همه سوال کردناش زدم : برای چی انقد حالمو می پرسی ؟ مگه من چم شد ؟
کوک : بیا بیخیالش بشیم خب ؟
با تکون دادن سرم تاییدش کردم که دستم که توی دستش بودو محلم تر گفرتو با صدای بمی گفت : چرا اون موقع که مارو دیدی یه جوری رفتار کردی که انگار مارو ندیدی ؟ از ما دلخوری ؟ چرا ؟
یکم اخم قاطیه صورتم کردم ( چی گفتم 😂 ) و گفتم : فک کنم خودتون بدونید
کوک : نمیدونم
شایلین : شما اولش گفتین دوسم دارین ولی بعد از اینکه فرار کردم دنبالم نیومدین می خواستین عذابم بدین ... اول منو عاشق خودتون کنینو بعدشم منو ترک کنین تا اذیت شم
کوک پوزخندی به افکارات بچگانه ی دختر رو به روش زدو گفت : .......
نظرم عوض شدو فیکامو ادامه میدم
کوین شایلینو برد بیرون که خورد به جیمین ولی بدون صبر سریع از کنارش رد شدو شایلینو برد بیرون
« ویو جیمین »
داشتم می رفتم پایین تا بگم برامون عصرونه نیارن چون باید برای برنامه ی امشب سیک باشع معدمون کع خوردم به یه پسری که دیدم ش .. شایلین بغلشه ... حتما حالش بد شده ( دکتر به ویمینکوک دارپی شایلینو داده ) بلند داد زدم : صبر کن
ولی بازم رفت
ایندفعه بلندتر گفتم : داروی مخصوصش پیش جونگ کوکه
ایندفعه وایساد سریع رفتم پیش حونگ کوک
« ویو جونگ کوک »
داشتم با گیتارم ور می رفتم که در با شتاب باز شد و جیمین با عجله گفت : دارو ی شایلین کوش ؟
کوک : چرا ؟ حالش خوبه ؟
جیمین : ااهه جونگ کوک .. بدو بده بهم بیا پایین میفهمی
بی صبر رفتم پایین که شایلینو بغل اون حرومزاده دیدم سریع رفتم پیشش و یدونه قرص گذاشتم دهنش و بهش با بطری ای که دستم بود آب دادم یکم که گذشت آروم شد ولی هنوز بیهوش بود بهش گفتم : بده من میبرمش توی اتاقش
کوین : خودم دارم میبرم دیگه
کوک : لحبازی نکن اون از تو متنفره .... فقط به خاطر فهمیدن گذشته اومده
کوین : هه ... باشه ولی وقتی بیدار شدو چیزای دیگه ای گفت ناراحت نشیا ( بعدشم خندید ) ببرش .. ماله تو ... ولی اگه خودش بخواد ( این جمله ی آخرو تهدید آمیز گفت )
بدون توجه به حرف اون شایلینو براید بغل کردمو بردم تو اتاق خودمون ( اتاق اعضا ) گذاشتمش روی تخت خودم و منتظر موندم تا بهوش بیاد
« ویو شایلین »
بعد از اینکه جیغ زدم حالم بد شدو دیگه چیزی حالیم نشد تا اینکه احساس کردم یکی دستمو گرفته برای اینکه بفهمم کیه یکم تکون خوردمو چشمامو باز کردم اون ... اون جونگ کوک بود ... به محض اینکه منو دید نگران پرسید : حالت خوبه ؟ منو میبینی ؟ سرت درد نمیکنه ؟ چشمات تار نمیبینه ؟
که وسط حرفای کوک یه پسر نسبتا قد بلندی گفت : یا جونگ کوکا نفس بکش بزار خودش حرف بزنه
کوک : جی هوپ میشع یه لحظه بری بیرون ؟
اون پسری که فهمیدم اسمش جی هوپ بود رفت بیرون
کوک : خب ... خوبی ؟
تکخنده ای به این همه سوال کردناش زدم : برای چی انقد حالمو می پرسی ؟ مگه من چم شد ؟
کوک : بیا بیخیالش بشیم خب ؟
با تکون دادن سرم تاییدش کردم که دستم که توی دستش بودو محلم تر گفرتو با صدای بمی گفت : چرا اون موقع که مارو دیدی یه جوری رفتار کردی که انگار مارو ندیدی ؟ از ما دلخوری ؟ چرا ؟
یکم اخم قاطیه صورتم کردم ( چی گفتم 😂 ) و گفتم : فک کنم خودتون بدونید
کوک : نمیدونم
شایلین : شما اولش گفتین دوسم دارین ولی بعد از اینکه فرار کردم دنبالم نیومدین می خواستین عذابم بدین ... اول منو عاشق خودتون کنینو بعدشم منو ترک کنین تا اذیت شم
کوک پوزخندی به افکارات بچگانه ی دختر رو به روش زدو گفت : .......
نظرم عوض شدو فیکامو ادامه میدم
۸.۲k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.