دلم میخواهد یه روزی...
دلم میخواهد یه روزی...
یه جایی...
همونی که الان نیست،برگرده و بیاد،
بیادو واسم از زندگیش بگه...
بگه اونقدر زیر فشار مشکلات بوده که نمیتونه قد راست کنه..
.بگه دیگه ادعای قبل رو نداره...
بگه و من فقط نگاش کنم...
سرشو که بلند کرد بگه با تواما!!!
تو نفرینم کردی نه؟!؟
تو چشماش نگاه کنم...
بزنم زیر خنده...
اونقدر بخندم تا اشکام یواش یواش از چشمام سر بخوره و بیاد پایین...
با تعجب نگاهم کنه...
بعد من اروم بگم "ببخشید شما؟؟؟
یه جایی...
همونی که الان نیست،برگرده و بیاد،
بیادو واسم از زندگیش بگه...
بگه اونقدر زیر فشار مشکلات بوده که نمیتونه قد راست کنه..
.بگه دیگه ادعای قبل رو نداره...
بگه و من فقط نگاش کنم...
سرشو که بلند کرد بگه با تواما!!!
تو نفرینم کردی نه؟!؟
تو چشماش نگاه کنم...
بزنم زیر خنده...
اونقدر بخندم تا اشکام یواش یواش از چشمام سر بخوره و بیاد پایین...
با تعجب نگاهم کنه...
بعد من اروم بگم "ببخشید شما؟؟؟
۴.۸k
۲۲ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.