دوشاتی کیم ته ته
شات دوم
زنگ تفریح تموم شد و برگشتیم کلاس.
کلاس که تموم شد هانا رفت بیرون ولی من موندم نکات رو یادداشت کنم. بعدش که رفتم بیرون دیدم هانا رو زمین افتاده زانوش زخمیه همون پسرا جلوش وایسادن خیلی عادی رفتم جلوش زانو زدم زخمشو نگاه کنم
ات: این دیگه چه وعضشه یکی نیست بگه اینهمه دانشجو چرا رفیق من؟ از ته ته بعیده!
(جوری وایساده بود که پسرا صورتشو نمی دیدن)
تهیونگ: بعد کی به تو اجازه داده بگی ته ته؟
ات: دوست دارم بگم کیم ته ته مشکلیه؟
قبل از اینکه عصبانی شه خیلی عادی پاشدم برم و همونطور که انتظارشو داشتم جلوم ظاهر شد با یه لبخند گنده نگاش کردم
منو که دید چشماش اکلیلی شد و محکم بغلم کرد رو هوا چرخوند!
ات: عه تهیونگ!!!!
جیمین: الان کی کی بود؟ چیشد؟
منو گذاشت زمین برگشتم سمتشون دستامو باز کردم و گفتم
ات: واقعا که موچی، کوکی جناب هندسام نمیاین بغلم؟
سه تاشونم چشاشون برق زد دوییدن بغلم
یوری: جین این کیه؟ ...باعشوه...
ات: نترس دوست پسرتو ازت نمی گیرم!
ولم کردن
ات: آخه یکی نیست بگه از کی تا حالا ترکیب موچی و کوکی با شیر و یه بچه هندسام، قلدر و بد بوی های دانشگاه میشن! البته با خرپولش موافقم!
کوک: خب موچی جیمینه کوکی منم بچه هندسام جینه شیر کیه؟
ات: شیر ته ته َست البته هم شیر نوشیدنیه هم شیر جنگله! تشبیهو حال کردی؟
جیمین: واقعا بهش میاد ...باخنده...
هانا: یکی به من بگه اینجا چه خبره؟
دستشو گرفتم بلندش کردم: خب تو که گفتی تهیونگ سینگل بگورشونه اشتباه کردی! میتونی راه بری بریم درمانگاه؟
هانا: آره چیزی نیست
رفتیم درمانگاه خانوم هوان پاشو بست
ته: کی از ژاپن برگشتی؟
ات: همین دیروز درضمن علاقه ای به تو هتل موندن ندارم!
ته: قرارم نیست تو هتل بمونی!
ات: می دونم!
برگشتیم سر کلاسا زنگ آخر بود. وقتی زنگ خورد دوییدم بیرون پیش پسرا
کوک: ات امشب چون تو اومدی خونه تهیونگ مهمونیم!
ته: من کِی گفتم؟ ...تعجب...
کوک: تو نگفتی من گفتم! ...باخنده...
ته: خعلی هم عالی!
ات: الان چاره ای جز قبول کردن نداری چون با کوکی طرفی!
ته: دقیقا! ...باخنده...
جین: در نتیجه امشب همونی که کوکی گفت
کوکی: به این می گویند گودرت!
سوار ماشین تهیونگ شدیم رفتیم هتل وسایلو برداشتیم و سمت خونه ته ته رفتیم! مستقیم سمت اتاق خودم رفتم.
وسایل رو تو اتاق جاسازی کردم.
شب با پسرا پارتی گرفتیم و مست کردیم!
صب پاشدم هیچی یادم نمیومد!
رفتم اتاق ته ته
ات: دیشب چیشد؟ هیچی یادم نیست!
ته: چیزی نیست مست کردین وحشتناک تو به کفشای کوک می گفتی عشقم! کوک به میز! جیمین به مبل! یوری به دستای من! جین هی میگفت ورلد واید هندسام! هانیول هم فاز سینگل به گورا رو گرفته بود گریه می کرد! منم مونده بودم بین شما می خندیدم! ...باخنده...
با تصور اون صحنه خندم گرفت!
حاضر شدیم رفتیم دانشگاه. دوییدم پیش هانا
رفتیم تو کلاس
زنگ تفریح رفتم حیاط. دنبال پسرا بودم که کوک رو دیدم
رفتم جلو: چیشده؟
کوک: ات یه رازی بهت بگم؟
ات: بگو!
کوک: من بدجوری رو هانا کراشیدم وقتی هم پسرا واسش قلدری می کردن خیلی دلم می خواست جلوشونو بگیرم ولی نمی تونستم!
از پشت سرمون صدای هانا اومد: تبریک میگم هانا روت کراشه! ...ذوق...
کوک برگشت هانا رو بغل کرد و من صحنه رو ترک کردم. از دور ته ته رو دیدم رفتم پیشش
ات: دوتا مرغ عاشق رو به هم رسوندم کوکی کوچولومون از سینگلیَت در اومد ...باخنده...
ته: اوه اوه این دختر خوش شانس کی هست؟
ات: هانا!
ته: پس جمعمون جمع شد!
(این اکیپ 8نفره ی کراش ما تا آخر دانشگاه باهم موندن بعد دانشگاه هرکدوم با دوست دختراشون مُزدَوَج شدن!)
ایزی ایزی تامامید تامامید!
همین دیگ
زنگ تفریح تموم شد و برگشتیم کلاس.
کلاس که تموم شد هانا رفت بیرون ولی من موندم نکات رو یادداشت کنم. بعدش که رفتم بیرون دیدم هانا رو زمین افتاده زانوش زخمیه همون پسرا جلوش وایسادن خیلی عادی رفتم جلوش زانو زدم زخمشو نگاه کنم
ات: این دیگه چه وعضشه یکی نیست بگه اینهمه دانشجو چرا رفیق من؟ از ته ته بعیده!
(جوری وایساده بود که پسرا صورتشو نمی دیدن)
تهیونگ: بعد کی به تو اجازه داده بگی ته ته؟
ات: دوست دارم بگم کیم ته ته مشکلیه؟
قبل از اینکه عصبانی شه خیلی عادی پاشدم برم و همونطور که انتظارشو داشتم جلوم ظاهر شد با یه لبخند گنده نگاش کردم
منو که دید چشماش اکلیلی شد و محکم بغلم کرد رو هوا چرخوند!
ات: عه تهیونگ!!!!
جیمین: الان کی کی بود؟ چیشد؟
منو گذاشت زمین برگشتم سمتشون دستامو باز کردم و گفتم
ات: واقعا که موچی، کوکی جناب هندسام نمیاین بغلم؟
سه تاشونم چشاشون برق زد دوییدن بغلم
یوری: جین این کیه؟ ...باعشوه...
ات: نترس دوست پسرتو ازت نمی گیرم!
ولم کردن
ات: آخه یکی نیست بگه از کی تا حالا ترکیب موچی و کوکی با شیر و یه بچه هندسام، قلدر و بد بوی های دانشگاه میشن! البته با خرپولش موافقم!
کوک: خب موچی جیمینه کوکی منم بچه هندسام جینه شیر کیه؟
ات: شیر ته ته َست البته هم شیر نوشیدنیه هم شیر جنگله! تشبیهو حال کردی؟
جیمین: واقعا بهش میاد ...باخنده...
هانا: یکی به من بگه اینجا چه خبره؟
دستشو گرفتم بلندش کردم: خب تو که گفتی تهیونگ سینگل بگورشونه اشتباه کردی! میتونی راه بری بریم درمانگاه؟
هانا: آره چیزی نیست
رفتیم درمانگاه خانوم هوان پاشو بست
ته: کی از ژاپن برگشتی؟
ات: همین دیروز درضمن علاقه ای به تو هتل موندن ندارم!
ته: قرارم نیست تو هتل بمونی!
ات: می دونم!
برگشتیم سر کلاسا زنگ آخر بود. وقتی زنگ خورد دوییدم بیرون پیش پسرا
کوک: ات امشب چون تو اومدی خونه تهیونگ مهمونیم!
ته: من کِی گفتم؟ ...تعجب...
کوک: تو نگفتی من گفتم! ...باخنده...
ته: خعلی هم عالی!
ات: الان چاره ای جز قبول کردن نداری چون با کوکی طرفی!
ته: دقیقا! ...باخنده...
جین: در نتیجه امشب همونی که کوکی گفت
کوکی: به این می گویند گودرت!
سوار ماشین تهیونگ شدیم رفتیم هتل وسایلو برداشتیم و سمت خونه ته ته رفتیم! مستقیم سمت اتاق خودم رفتم.
وسایل رو تو اتاق جاسازی کردم.
شب با پسرا پارتی گرفتیم و مست کردیم!
صب پاشدم هیچی یادم نمیومد!
رفتم اتاق ته ته
ات: دیشب چیشد؟ هیچی یادم نیست!
ته: چیزی نیست مست کردین وحشتناک تو به کفشای کوک می گفتی عشقم! کوک به میز! جیمین به مبل! یوری به دستای من! جین هی میگفت ورلد واید هندسام! هانیول هم فاز سینگل به گورا رو گرفته بود گریه می کرد! منم مونده بودم بین شما می خندیدم! ...باخنده...
با تصور اون صحنه خندم گرفت!
حاضر شدیم رفتیم دانشگاه. دوییدم پیش هانا
رفتیم تو کلاس
زنگ تفریح رفتم حیاط. دنبال پسرا بودم که کوک رو دیدم
رفتم جلو: چیشده؟
کوک: ات یه رازی بهت بگم؟
ات: بگو!
کوک: من بدجوری رو هانا کراشیدم وقتی هم پسرا واسش قلدری می کردن خیلی دلم می خواست جلوشونو بگیرم ولی نمی تونستم!
از پشت سرمون صدای هانا اومد: تبریک میگم هانا روت کراشه! ...ذوق...
کوک برگشت هانا رو بغل کرد و من صحنه رو ترک کردم. از دور ته ته رو دیدم رفتم پیشش
ات: دوتا مرغ عاشق رو به هم رسوندم کوکی کوچولومون از سینگلیَت در اومد ...باخنده...
ته: اوه اوه این دختر خوش شانس کی هست؟
ات: هانا!
ته: پس جمعمون جمع شد!
(این اکیپ 8نفره ی کراش ما تا آخر دانشگاه باهم موندن بعد دانشگاه هرکدوم با دوست دختراشون مُزدَوَج شدن!)
ایزی ایزی تامامید تامامید!
همین دیگ
۲۳.۰k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.