(((فیک تهیونگ جونکوک )))
(((فیک تهیونگ جونکوک )))
((پارت: ۸))
( اسم فیک: چشمه ی عشق )
ا.ت: رفتم کولر گازی رو روشن کنم که یکدفعه دیدم در عمارت رو شکوندن و جونکوک و افرادش دارن میان تو عمارت صدای شلیک گلوله شنیدم که جیغ زدم که کوک گفت
کوک: چاگیا صدای گلوله ترسوندت ( داد بلند خطاب به افرادش) از الان به بعد هیچ کس شلیک نکنه عشقم میترسه. خب چاگیا شنیدم تهیونگ دزدیتت و کلی اذیتت کرده بیا با من بریم تا بعدا حساب تهیونگ رو برسم
ا.ت: تا اومدم یه چیزی بگم دیدم تهیونگ گفت
تهیونگ : ا.ت هیچ جا نمیاد
کوک : چه بخای چه نخای اون با من میاد من اون رو مال خودم کردم و احتمالا الانم باردار باشه
تهیونگ : ا.ت ت..تو بارداری
ا.ت : نه جونکوکا میشه بس کنی
جونکوک: من تو فشار نمیزارمت خودت انتخاب کن من یا تهیونگ
ا.ت : تو ( میدونم الان پشماتون ریخته😂)
تهیونگ: چییییی
ا.ت : ( خب میدونین این یه راهه که اعتماد کوک رو جلب کنم الان کوک فکر میکنه ته من رو کلی اذیت کرده و من عاشقش شدم ولی نمیدونه که این یه راهه که راحت تر فرار کنم )
ا.ت: جونکوکا میشه منو از اینجا ببری حالم بده ( با ناز و کمی گریه)
کوک: بریم چاگی
تهیونگ: من نمیزارم ا.ت جایی بره
کوک: اون خودش انتخاب کرد
تهیونگ: نه تو یه بلایی سرش اوردی که تو رو انتخاب کرد اون عاشق منههههه
(داد )
ا.ت: ( الکی خودمو انداختم مثلا غش کردم ) ( ادمین: ای ادم زرنگ)
کوک: ا.ت خ..خوبی ( دیدم ا.ت حالش بد شده پس براید استایل بغلش کردم و سریع رسوندمش بیمارستان )
* راوی *
حالا دیگه خودتون یه چی برا تهیونگ تصور کنین دیگه
کوک: بردمش دکتر که با چیزی که دکتر گفت شکه شدم
ادمین : احتمالا دو سه پا ت دیگه تموم شه بچه ها بگین فیک بعدی از کی باشه
((پارت: ۸))
( اسم فیک: چشمه ی عشق )
ا.ت: رفتم کولر گازی رو روشن کنم که یکدفعه دیدم در عمارت رو شکوندن و جونکوک و افرادش دارن میان تو عمارت صدای شلیک گلوله شنیدم که جیغ زدم که کوک گفت
کوک: چاگیا صدای گلوله ترسوندت ( داد بلند خطاب به افرادش) از الان به بعد هیچ کس شلیک نکنه عشقم میترسه. خب چاگیا شنیدم تهیونگ دزدیتت و کلی اذیتت کرده بیا با من بریم تا بعدا حساب تهیونگ رو برسم
ا.ت: تا اومدم یه چیزی بگم دیدم تهیونگ گفت
تهیونگ : ا.ت هیچ جا نمیاد
کوک : چه بخای چه نخای اون با من میاد من اون رو مال خودم کردم و احتمالا الانم باردار باشه
تهیونگ : ا.ت ت..تو بارداری
ا.ت : نه جونکوکا میشه بس کنی
جونکوک: من تو فشار نمیزارمت خودت انتخاب کن من یا تهیونگ
ا.ت : تو ( میدونم الان پشماتون ریخته😂)
تهیونگ: چییییی
ا.ت : ( خب میدونین این یه راهه که اعتماد کوک رو جلب کنم الان کوک فکر میکنه ته من رو کلی اذیت کرده و من عاشقش شدم ولی نمیدونه که این یه راهه که راحت تر فرار کنم )
ا.ت: جونکوکا میشه منو از اینجا ببری حالم بده ( با ناز و کمی گریه)
کوک: بریم چاگی
تهیونگ: من نمیزارم ا.ت جایی بره
کوک: اون خودش انتخاب کرد
تهیونگ: نه تو یه بلایی سرش اوردی که تو رو انتخاب کرد اون عاشق منههههه
(داد )
ا.ت: ( الکی خودمو انداختم مثلا غش کردم ) ( ادمین: ای ادم زرنگ)
کوک: ا.ت خ..خوبی ( دیدم ا.ت حالش بد شده پس براید استایل بغلش کردم و سریع رسوندمش بیمارستان )
* راوی *
حالا دیگه خودتون یه چی برا تهیونگ تصور کنین دیگه
کوک: بردمش دکتر که با چیزی که دکتر گفت شکه شدم
ادمین : احتمالا دو سه پا ت دیگه تموم شه بچه ها بگین فیک بعدی از کی باشه
۱۶.۹k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.