پارت11(بهترین دوست ها)
پارت11(بهترین دوست ها)
*پرش زمان به فردا**ساعت 10:36
ویو جنسو
جنسو با صدای الارم بیدار میشه
یکم تو گوشی میچرخه بعد که به خودش اومد میره مسواک میزنه بعدش میره اتاق لباساشو میپوشه بعدم میره و صبحانه شو میخوره*ساعت11:10 کاراشو تموم میکنه*
ویو لیا
صب ح ساعت 11:00 بیدار میشه دستو صورتشو میشوره بعدم میره اتاق روتنشو انجام میده و میره پایین و صبحانه میخوره (ساعت11:25کاراش تموم میشه)
ویو امیلی و شوگا
امیلی
بیدار میشه لباساشو عوض میکنه یکم ورزش صبحگاهی میکنه و میره پایین
شوگا
کیوتم بیدار میشه میره پایین اب میخوره لباساشو عوض میکنه میره پایین صبحانه میخوره (ساعت11:45کار هردوشون تموم میشه)
بعد که صبحانه خوردن جمع کردن و بعدش ساعت12شد
شوگا:بچه ها من میخوام برم پیاده روی کسی هم میخواد بیاد
امیلی:افف من میخوام واقا خیلی خوب میشه هوامم عوض میشه
لیا:اوکی شما برین من کار دارم میخوام یه اهنگ جدید بزنم(بچه ها یادم رفت بگم لیا به موسیقی علاقه داره)
جنسو:من کار خاصی ندارم اما حوصله هم ندارم
شوگا:اوکی پس ما دیگه رفتیم
جنسو:باییی
لیا هم رفت اتاق
اینا رفتن (امیلی و شوگا تو راه)
امیلی:دلم برا مامانم تنگ شده:)
شوگا:اوقیی اشکال نداره منم بابامو ندیدم
امیلی:وا چرا؟
شوگا:نمیدونم
امیلی:اصلا ولش کن نمیخوام تو فاز غمگین بریم
شوگا:اوهوم ولش
راوی:
اینا کلی پیاده روی کردن تو راهم میخندیدن و حرف میزدن(فشار چیه دارم میرقصم😂)
امیلی:اخخ دیگه بسه خسته شدم دیگه برگردیم؟
شوگا:صب کن از اینجا یه بابل تی میخرم طعم چی میخوای؟
امیلی:شکلاتی
شوگا: منتظر باش الان میام
امیلی: اوک
خونه رسیدنی ادامشو میزارم
*پرش زمان به فردا**ساعت 10:36
ویو جنسو
جنسو با صدای الارم بیدار میشه
یکم تو گوشی میچرخه بعد که به خودش اومد میره مسواک میزنه بعدش میره اتاق لباساشو میپوشه بعدم میره و صبحانه شو میخوره*ساعت11:10 کاراشو تموم میکنه*
ویو لیا
صب ح ساعت 11:00 بیدار میشه دستو صورتشو میشوره بعدم میره اتاق روتنشو انجام میده و میره پایین و صبحانه میخوره (ساعت11:25کاراش تموم میشه)
ویو امیلی و شوگا
امیلی
بیدار میشه لباساشو عوض میکنه یکم ورزش صبحگاهی میکنه و میره پایین
شوگا
کیوتم بیدار میشه میره پایین اب میخوره لباساشو عوض میکنه میره پایین صبحانه میخوره (ساعت11:45کار هردوشون تموم میشه)
بعد که صبحانه خوردن جمع کردن و بعدش ساعت12شد
شوگا:بچه ها من میخوام برم پیاده روی کسی هم میخواد بیاد
امیلی:افف من میخوام واقا خیلی خوب میشه هوامم عوض میشه
لیا:اوکی شما برین من کار دارم میخوام یه اهنگ جدید بزنم(بچه ها یادم رفت بگم لیا به موسیقی علاقه داره)
جنسو:من کار خاصی ندارم اما حوصله هم ندارم
شوگا:اوکی پس ما دیگه رفتیم
جنسو:باییی
لیا هم رفت اتاق
اینا رفتن (امیلی و شوگا تو راه)
امیلی:دلم برا مامانم تنگ شده:)
شوگا:اوقیی اشکال نداره منم بابامو ندیدم
امیلی:وا چرا؟
شوگا:نمیدونم
امیلی:اصلا ولش کن نمیخوام تو فاز غمگین بریم
شوگا:اوهوم ولش
راوی:
اینا کلی پیاده روی کردن تو راهم میخندیدن و حرف میزدن(فشار چیه دارم میرقصم😂)
امیلی:اخخ دیگه بسه خسته شدم دیگه برگردیم؟
شوگا:صب کن از اینجا یه بابل تی میخرم طعم چی میخوای؟
امیلی:شکلاتی
شوگا: منتظر باش الان میام
امیلی: اوک
خونه رسیدنی ادامشو میزارم
۳.۲k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.