قلب یخی 𝐩𝐚𝐫𝐭 ①
ویو سانا:
سلام من جئون سانا هستم
امروز پسرا تمرین داشتن
پس باید سریع تر میرفتم سالن
رفتم [🧖♀️]
امدم بیرون یه لباس خاص پوشیدم
یه میکاپ ساده کردم و سوار ماشین شدم
حرکت کردم سمت کمپانی
.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇
ویو تهیونگ:
سلام من کیم تهیونگ هستم
آیدل 𝐛𝐭𝐬
امروز خیلی تمرین سختی داشتیم باید
خودم رو اماده کنم
وقتی رسیدم کمپانی دیدم کل پسرا هستن
بجز جیمین
رفتم یه همشون سلام کردم و رفتم توی سالن تمرینات
.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇
ویو جیمین:
سلام من پارک جیمین هستم ایدل 𝐛𝐭𝐬
امروز برای تمرین اماده شدم با لونا خدافسی کردم و حرکت کردم سمت کمپانی
وقتی رسیدم با منشی جئون سلام و علک کردم رفتم توی سالن ک دیدم کل پسرا هستن
بهشون سلام دادم و مربی امد بهمون گفت چیکار کنیم
انجامش دادیم دیگه خسته بودیم یکم نشستیم و شروع کردیم به حرف زدن
.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇
ویو تهیونگ:
من منشی جئون رو دوصت دارم ولی هنوز نگفتم و هنوز فعلا تصمیم نگرفتم تا حسمو بش بگم
.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇
ویو کوک:
من با تهیونگ هروز راجب به خانم جئون سانا ک کراش تهیونگه حرف میزدم
یروز دیدم ته هی میگه میخوام بهش بگم
ولی نمیزاشتم
.
«ته_سانا+جیمین/کوک٫لونا*مربی-»
.
_کوک لطفا
٫به هیچ عنوان هنوز زوده
_*رفت*
+اقای جئون مربی لی باهاتون کار دارن
٫الان میرم
.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇
ویو تهیونگ:
داشتم از بغل سانا رد میشدم ک..
•
•
•
•
•
•
ʚ♡ɞ ʚ♡ɞ ʚ♡ɞ ʚ♡ɞ ʚ♡ɞ ʚ♡ɞ ʚ♡ɞ
خماری😂
شرط: 560 تایی شیم🤍🧋🥺
سلام من جئون سانا هستم
امروز پسرا تمرین داشتن
پس باید سریع تر میرفتم سالن
رفتم [🧖♀️]
امدم بیرون یه لباس خاص پوشیدم
یه میکاپ ساده کردم و سوار ماشین شدم
حرکت کردم سمت کمپانی
.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇
ویو تهیونگ:
سلام من کیم تهیونگ هستم
آیدل 𝐛𝐭𝐬
امروز خیلی تمرین سختی داشتیم باید
خودم رو اماده کنم
وقتی رسیدم کمپانی دیدم کل پسرا هستن
بجز جیمین
رفتم یه همشون سلام کردم و رفتم توی سالن تمرینات
.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇
ویو جیمین:
سلام من پارک جیمین هستم ایدل 𝐛𝐭𝐬
امروز برای تمرین اماده شدم با لونا خدافسی کردم و حرکت کردم سمت کمپانی
وقتی رسیدم با منشی جئون سلام و علک کردم رفتم توی سالن ک دیدم کل پسرا هستن
بهشون سلام دادم و مربی امد بهمون گفت چیکار کنیم
انجامش دادیم دیگه خسته بودیم یکم نشستیم و شروع کردیم به حرف زدن
.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇
ویو تهیونگ:
من منشی جئون رو دوصت دارم ولی هنوز نگفتم و هنوز فعلا تصمیم نگرفتم تا حسمو بش بگم
.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇
ویو کوک:
من با تهیونگ هروز راجب به خانم جئون سانا ک کراش تهیونگه حرف میزدم
یروز دیدم ته هی میگه میخوام بهش بگم
ولی نمیزاشتم
.
«ته_سانا+جیمین/کوک٫لونا*مربی-»
.
_کوک لطفا
٫به هیچ عنوان هنوز زوده
_*رفت*
+اقای جئون مربی لی باهاتون کار دارن
٫الان میرم
.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇.ෆ˟̑**̑˟̑ෆ.₊̣̇
ویو تهیونگ:
داشتم از بغل سانا رد میشدم ک..
•
•
•
•
•
•
ʚ♡ɞ ʚ♡ɞ ʚ♡ɞ ʚ♡ɞ ʚ♡ɞ ʚ♡ɞ ʚ♡ɞ
خماری😂
شرط: 560 تایی شیم🤍🧋🥺
۱۷.۵k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.