گفت: تصویر عشق در پس چشمان بسته نقش میبندد، هر که را در ا
گفت: تصویر عشق در پس چشمان بسته نقش میبندد، هر که را در اولین لحظهِ بستن چشمت دیدی، عشق توست ...
گفتم: خرافات است، مگر خدا را هم میتوان دید؟
گفت: خدا را در پس چشمان اشکی مادر، دستان خسته پدر، آرامش صدای لالایی و آب، سرخی بال پروانه و گلبرگ های خیس از شبنم، جستجو کن ...
چشمانم را بستم؛ حال به جای تیرگی، بازتاب روشنی صبحدم در چشمان مادر، گرمای دستان پدر، زیبایی لالایی و اب میبینم
مهربانی ...
رحمت ...
زیبایی ...
من خدا میبینم ...
گفتم: خرافات است، مگر خدا را هم میتوان دید؟
گفت: خدا را در پس چشمان اشکی مادر، دستان خسته پدر، آرامش صدای لالایی و آب، سرخی بال پروانه و گلبرگ های خیس از شبنم، جستجو کن ...
چشمانم را بستم؛ حال به جای تیرگی، بازتاب روشنی صبحدم در چشمان مادر، گرمای دستان پدر، زیبایی لالایی و اب میبینم
مهربانی ...
رحمت ...
زیبایی ...
من خدا میبینم ...
۸۳۲
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.