پارت11
#پارت11
مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟
رو کاناپه لم داده بودم و نمیدوسنتم باید چه غلطی بکنم...
یهو صدای زدن رمز در اومد...
چون خونه ساکت بود خیلی صداش واضح شنیده میشد...
با تعجب سرمو از مبل برداشتم به ساعت نگاه کردم...
-رییس هیچوقت اینموقع خونه نمیره!
مخصوصا امروز که جلسه هم داره!
فورا از رو کاناپه بلند شدم و با سرعت جِت خودمو به بالا رسوندم...
از اونجایی که اتاق مهمان یا همون اتاقی که من توش بودم دور بود سریع رفتم داخل اتاق روبه روم...
پاورچین پاورچین از تو اتاق اومدم بیرون تا ببینم کی اومده!
یک زن با لباسای خیلی باز که کلی خریدم دستش بود..
کیف قیمتیشو روی کاناپه انداخت خریداشو تو دستش گرفت به سمت پله ها اومد...
-یاخدااا حالا چیکار کنم!
فورا برگشتم تو اتاق یلحظه به سرم زد که نکنه بیاد تو همین اتاق پس سریع رفتم تو حموم...
گوشه ی رختکن نشستم که یهو صدای باز شدن در اتاق اومد...
جلوی دهنمو گرفتم که صدایی ازم در نیاد!
بعد از دو سه دقیقه ای اروم چهار دست و پا به سمت در حموم که نیمه باز بود رفتم تا ببینم هنوز هست یا نه...
داشت خریداشو که حالا دیگه میدونستم لباسن از تو بسته بندیاش در میورد و تو کمد میچید..
ینی زنشه!؟
چرا به کسی نگفته پس!..
صدای گوشیش بلند شد
تماسو وصل کرد. رو بلندگو گذاشت و رو میز قرارش داد و به سمت بقیه لباسا رفت..
-الو... می چا..
-جونم.. کاری داشتی اینموقع زنگ زدی؟!
-خب راستش... هسو..
بعد از شنیدن این اسم برای لحظه ای شک کردم...
نکنه منظورش دوستمه.. اما نه .. حتما تشابه اسمیه...
آخرین لباسو تو کمد گذاشت و به سمت گوشی رفت...
-هسو چی!؟
-تا الان خیلی سرشو گرم کردم ولی انگار فهمیده که تو امشب اونجایی...
عصبی لبشو گزید
-شت..
-همش میگفت کار داره باید زود تر بره خونه منم نتونستم بیشتر ازین نگهش دارم..
-تا الان اون هسو عه لعنتیه که نقشه های منو خراب کرده .. کلی تلاش کردم که امشبو با تهیونگ باشم ولی انگار هسو نمیزاره!
-می چا.. اون خواهر تهیونگه پس اگه مشکلی هم باهاش داری باید حل کنی و تا دیگه مزاحمت نشه!
با جیغی که زد دو متر پریدم هوا..
-نمیشههههه نمیشههههه.. اون از همه ی گند کاریام تو آمریکا خبر دارههههه
-پس تا الان....
-تا الان چیزی نگفته چون میخواد رامم کنه... تروخدا یکاری کن... یه فکری کن بتونم خفش کنم..
اسلاید اول که خود تهیونگه😄
اسلاید دوم ا/ت
اسلاید سوم یانگ سو
اسلاید چهارم هسو
و اسلاید آخر می چا
خب بچها واسه امروز سه پارت کافیه واسه پارت بعد شرط نمیزارم ولی ازتون میخوام صادقانه نظرتونو درمورد فیک بگین ... و اینکه اگه پیشنهادی واسه بهتر شدنش دارین حتما تو ناشناس بگین..😊
ممنون از حمایتاتون موچیام💜🍥
مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟
رو کاناپه لم داده بودم و نمیدوسنتم باید چه غلطی بکنم...
یهو صدای زدن رمز در اومد...
چون خونه ساکت بود خیلی صداش واضح شنیده میشد...
با تعجب سرمو از مبل برداشتم به ساعت نگاه کردم...
-رییس هیچوقت اینموقع خونه نمیره!
مخصوصا امروز که جلسه هم داره!
فورا از رو کاناپه بلند شدم و با سرعت جِت خودمو به بالا رسوندم...
از اونجایی که اتاق مهمان یا همون اتاقی که من توش بودم دور بود سریع رفتم داخل اتاق روبه روم...
پاورچین پاورچین از تو اتاق اومدم بیرون تا ببینم کی اومده!
یک زن با لباسای خیلی باز که کلی خریدم دستش بود..
کیف قیمتیشو روی کاناپه انداخت خریداشو تو دستش گرفت به سمت پله ها اومد...
-یاخدااا حالا چیکار کنم!
فورا برگشتم تو اتاق یلحظه به سرم زد که نکنه بیاد تو همین اتاق پس سریع رفتم تو حموم...
گوشه ی رختکن نشستم که یهو صدای باز شدن در اتاق اومد...
جلوی دهنمو گرفتم که صدایی ازم در نیاد!
بعد از دو سه دقیقه ای اروم چهار دست و پا به سمت در حموم که نیمه باز بود رفتم تا ببینم هنوز هست یا نه...
داشت خریداشو که حالا دیگه میدونستم لباسن از تو بسته بندیاش در میورد و تو کمد میچید..
ینی زنشه!؟
چرا به کسی نگفته پس!..
صدای گوشیش بلند شد
تماسو وصل کرد. رو بلندگو گذاشت و رو میز قرارش داد و به سمت بقیه لباسا رفت..
-الو... می چا..
-جونم.. کاری داشتی اینموقع زنگ زدی؟!
-خب راستش... هسو..
بعد از شنیدن این اسم برای لحظه ای شک کردم...
نکنه منظورش دوستمه.. اما نه .. حتما تشابه اسمیه...
آخرین لباسو تو کمد گذاشت و به سمت گوشی رفت...
-هسو چی!؟
-تا الان خیلی سرشو گرم کردم ولی انگار فهمیده که تو امشب اونجایی...
عصبی لبشو گزید
-شت..
-همش میگفت کار داره باید زود تر بره خونه منم نتونستم بیشتر ازین نگهش دارم..
-تا الان اون هسو عه لعنتیه که نقشه های منو خراب کرده .. کلی تلاش کردم که امشبو با تهیونگ باشم ولی انگار هسو نمیزاره!
-می چا.. اون خواهر تهیونگه پس اگه مشکلی هم باهاش داری باید حل کنی و تا دیگه مزاحمت نشه!
با جیغی که زد دو متر پریدم هوا..
-نمیشههههه نمیشههههه.. اون از همه ی گند کاریام تو آمریکا خبر دارههههه
-پس تا الان....
-تا الان چیزی نگفته چون میخواد رامم کنه... تروخدا یکاری کن... یه فکری کن بتونم خفش کنم..
اسلاید اول که خود تهیونگه😄
اسلاید دوم ا/ت
اسلاید سوم یانگ سو
اسلاید چهارم هسو
و اسلاید آخر می چا
خب بچها واسه امروز سه پارت کافیه واسه پارت بعد شرط نمیزارم ولی ازتون میخوام صادقانه نظرتونو درمورد فیک بگین ... و اینکه اگه پیشنهادی واسه بهتر شدنش دارین حتما تو ناشناس بگین..😊
ممنون از حمایتاتون موچیام💜🍥
۷.۸k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.