من و تو
من و تو
Part5
که کوک گفت
کوک: خوب بیبین من ازت میخوام که با هام قرار بزاری
ا. ت: چ.... چی
کوک: بیبین میدونم که خیلی یهویی گفتم ولی خواهش میکنم ازت بهت قول میدم خوشبخت شی
ا. ت : نه ب... ببین تو شرایط مو نمیدونی
کوک: خوب ولش کن اینارو حسی بهم داری این واسم مهم
ا. ت: ...........
کوک : بگو که داری که🥺
ا. ت: ا.. اره دارم .. دارم منم دوست دارم خیلی وقته که دوست دارم
کوک: واقا پس این یعنی قبوله؟!
ا. ت : نمیدونم... میترسم بهم خیانت کنی
کوک: نه بهت قول میدم تا اخر اومدم باهات باشه
ا. ت :باشه
ویو ا. ت
باورم نمیشه قبول کردم امید وارم همونطور که بهم گفت بهم خیانت نکنه معجون هارو خوردیمو به سمت ماشین رفتیم داشتیم میرفتیم که ی مرده اومدو منو چسبوند به دیوار تا ببوسمت بهش میخورد مست باشه همه داشتم نگامون میکردن من لبامو بهم چسبوندم تا این به لبام کاری نداشته باشه که..........
Part5
که کوک گفت
کوک: خوب بیبین من ازت میخوام که با هام قرار بزاری
ا. ت: چ.... چی
کوک: بیبین میدونم که خیلی یهویی گفتم ولی خواهش میکنم ازت بهت قول میدم خوشبخت شی
ا. ت : نه ب... ببین تو شرایط مو نمیدونی
کوک: خوب ولش کن اینارو حسی بهم داری این واسم مهم
ا. ت: ...........
کوک : بگو که داری که🥺
ا. ت: ا.. اره دارم .. دارم منم دوست دارم خیلی وقته که دوست دارم
کوک: واقا پس این یعنی قبوله؟!
ا. ت : نمیدونم... میترسم بهم خیانت کنی
کوک: نه بهت قول میدم تا اخر اومدم باهات باشه
ا. ت :باشه
ویو ا. ت
باورم نمیشه قبول کردم امید وارم همونطور که بهم گفت بهم خیانت نکنه معجون هارو خوردیمو به سمت ماشین رفتیم داشتیم میرفتیم که ی مرده اومدو منو چسبوند به دیوار تا ببوسمت بهش میخورد مست باشه همه داشتم نگامون میکردن من لبامو بهم چسبوندم تا این به لبام کاری نداشته باشه که..........
۱۸.۱k
۲۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.