تکپارتی
*#درخواستی
#جیمین
#جیمین_ا.ت
#سناریو
دیروقت بود و داشتم شام میخوردم که صدای زنگ اومد ساعت 3 شب بود و وقتی درو باز کردم دیدم جیمین بود بعد 2 هفته آمده بود و حالم خیلی بد بود
(علامت جیمین 5 _ علامت ا/ت 7)
5 سلام بیب
7 سلام (خسته)
5 چی شده
7 هیچی فقط خستم
5 آها
آمد بغلم کرد و سرمو بوسید که روی گردنش جای کیس مارک بود عصبی شدم و با داد گفتم این چیه جوابی نداد و رفت تو اتاقش ديگه واقعا داشتم میترکیدم از اینکه چیه که از من مخفی میکنه در اتاقو باز کردم که دیدیم تو گوشیه و داره با یکی چت میکنه گفتم کیه و جوابی نداد و رفت تو حیاط از تو ی پنجره دیدم یه دختر داره جیمین من رو میبوسه داشت اشکم در میومد که یه لیوان رو زدم زمین که جیمین آمد داخل و دید زمین پر شیشس
5 چه غلطی کردی (داد بلند)
7 اون دختره چه غلطی میکنه تو زندگی ما اون چه گاویه (داد بلند)
جیمین خشکش زد و ترسید و با داد گفت چی میگی من هیچی نمیفهمم
7 خوشمزه بودن؟
ازت متنفرم گم شو از جلو چشمام اونور ازت متنفرم (با گریه)
5 ات داری اشتباه میکنی
7 خفه شو فقط خفه شو (با گریه)
5 نمیشم (اشکش در امد)
7 پس من میرم
رفتم وسایلمو جمع کردم و رفتم بیرون و تو حیاط بارون شدیدی میومد و جیمین آمد تو حیات هر دومون خیس بودیم و با داد میگفتم گم شووووو
5 کجا میخوای بری کجا رو داری که بری (گریه)
7 میرم همونجایی که خدا هوامو داره هیچ کس اذیتم نمیکنه
5 ات حرف الکی نزن میدونم که شوخی میکنی
ات :حلقه ازدواجمون رو پرت کردم تو صورتش و گفتم دیگه نمیخوام ببینمت (گریه و داد)
ویو جیمین: ات رفت و دنبالش کردم که صدای جیغ و داد آمد و صدای کامیون وقتی رفتم بیرون دیدم که یه نفر روی زمین افتاده و همه دورش هستن رفتم نزدیک دیدم ات هست، دنیا رو سرم خراب شد اگه چیزیش میشد خودمو نمیبخشیدم. بردیمش بیمارستان، همه بدنش خونی بود
دکتر :ما نهایت تلاشمونو کردیم ولی..
5 ولی چی دکترررر
دکتر: متاسفانه کیم ات فوت شدن اما بچتون زندس
جیمین : چی!!!!!! بچه؟؟؟؟ افتادم رو زمین و کنترلم رو از دست دادم و خوابیدم و دیدم چند ساعت بعد بیدار شدم دیدم صدای بچه میاد و توی بغلم هست با گریه گفتم سلام بابایی، به دنیای بدون مامانی خوش اومدی🥲💔 🥀
لایک کنید خیلی زحمت کشیدم💔
تو بله هم گذاشتم نگید اصکی هاااااا📎🖤
#جیمین
#جیمین_ا.ت
#سناریو
دیروقت بود و داشتم شام میخوردم که صدای زنگ اومد ساعت 3 شب بود و وقتی درو باز کردم دیدم جیمین بود بعد 2 هفته آمده بود و حالم خیلی بد بود
(علامت جیمین 5 _ علامت ا/ت 7)
5 سلام بیب
7 سلام (خسته)
5 چی شده
7 هیچی فقط خستم
5 آها
آمد بغلم کرد و سرمو بوسید که روی گردنش جای کیس مارک بود عصبی شدم و با داد گفتم این چیه جوابی نداد و رفت تو اتاقش ديگه واقعا داشتم میترکیدم از اینکه چیه که از من مخفی میکنه در اتاقو باز کردم که دیدیم تو گوشیه و داره با یکی چت میکنه گفتم کیه و جوابی نداد و رفت تو حیاط از تو ی پنجره دیدم یه دختر داره جیمین من رو میبوسه داشت اشکم در میومد که یه لیوان رو زدم زمین که جیمین آمد داخل و دید زمین پر شیشس
5 چه غلطی کردی (داد بلند)
7 اون دختره چه غلطی میکنه تو زندگی ما اون چه گاویه (داد بلند)
جیمین خشکش زد و ترسید و با داد گفت چی میگی من هیچی نمیفهمم
7 خوشمزه بودن؟
ازت متنفرم گم شو از جلو چشمام اونور ازت متنفرم (با گریه)
5 ات داری اشتباه میکنی
7 خفه شو فقط خفه شو (با گریه)
5 نمیشم (اشکش در امد)
7 پس من میرم
رفتم وسایلمو جمع کردم و رفتم بیرون و تو حیاط بارون شدیدی میومد و جیمین آمد تو حیات هر دومون خیس بودیم و با داد میگفتم گم شووووو
5 کجا میخوای بری کجا رو داری که بری (گریه)
7 میرم همونجایی که خدا هوامو داره هیچ کس اذیتم نمیکنه
5 ات حرف الکی نزن میدونم که شوخی میکنی
ات :حلقه ازدواجمون رو پرت کردم تو صورتش و گفتم دیگه نمیخوام ببینمت (گریه و داد)
ویو جیمین: ات رفت و دنبالش کردم که صدای جیغ و داد آمد و صدای کامیون وقتی رفتم بیرون دیدم که یه نفر روی زمین افتاده و همه دورش هستن رفتم نزدیک دیدم ات هست، دنیا رو سرم خراب شد اگه چیزیش میشد خودمو نمیبخشیدم. بردیمش بیمارستان، همه بدنش خونی بود
دکتر :ما نهایت تلاشمونو کردیم ولی..
5 ولی چی دکترررر
دکتر: متاسفانه کیم ات فوت شدن اما بچتون زندس
جیمین : چی!!!!!! بچه؟؟؟؟ افتادم رو زمین و کنترلم رو از دست دادم و خوابیدم و دیدم چند ساعت بعد بیدار شدم دیدم صدای بچه میاد و توی بغلم هست با گریه گفتم سلام بابایی، به دنیای بدون مامانی خوش اومدی🥲💔 🥀
لایک کنید خیلی زحمت کشیدم💔
تو بله هم گذاشتم نگید اصکی هاااااا📎🖤
۶.۳k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.