من شاخه ای ز جنگل سروم
من شاخهای ز جنگل سروم
از ضربه تبر
بر پیکر سلاله من یادگارهاست
با من مگو سخن ز شکستن
هرگز شکستگی به بر ما شگفت نیست
بر ما عجب شکفتگی اندر بهارهاست
صد بار اگر به خاک کشندم
صد بار اگر که استخوان شکنندم
گاه نیاز باز
آه هیمهام که شعله برانگیزد
آن ریشهام که جنگل از آن خیزد ..
سیاوش کسرایی
از ضربه تبر
بر پیکر سلاله من یادگارهاست
با من مگو سخن ز شکستن
هرگز شکستگی به بر ما شگفت نیست
بر ما عجب شکفتگی اندر بهارهاست
صد بار اگر به خاک کشندم
صد بار اگر که استخوان شکنندم
گاه نیاز باز
آه هیمهام که شعله برانگیزد
آن ریشهام که جنگل از آن خیزد ..
سیاوش کسرایی
۸۱۶
۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.