سناریو درخواستی
_سناریو درخواستی_
وقتی جفتتون آیدلید و کمپانی مجبورتون میکنه از هم جداشین ولی خیلی همدیگرو دوست دارید*اشک🥲*
نامی:چرا باید انقدر زود داستانمون تموم میشد؟
جین:*برای آخرین بار بغلت میکنه
قول میدم دوباره تو زندگی بعدی دنبالت بگردم(:
یونگی:قول میدم ...قول میدم یروزی باهم دیگه روی پل عشق آلمان قدم میزنیم عزیزکم قول میدم(:🤍
جیهوپ:ولی اون خورشید کوچولوی زندگی من بود یعنی از این به بعد باید تو تاریکی زندگی کنم؟ (ادمین اشکش درمیاد)
جیمین:همیشه داستان هایی که پایان غمگین دارن زیبان پریزادم(:
تهیونگ:*روبه آسمون ولی...ولی آخه من دوسش داشتم حتی میخواستم اون باشه ولی خودم نباشم پس ...پس مشکل از کجا بود؟
جونکوک:مهم نیست اون رفته دیگه ولی ...ولی چشماش، لبخندش، موهاش، عطرش((:
مدیونید اگه فک کنید مغزم پوکید تا بنویسم
#سناریو
#فیک
#بی_تی_اس
وقتی جفتتون آیدلید و کمپانی مجبورتون میکنه از هم جداشین ولی خیلی همدیگرو دوست دارید*اشک🥲*
نامی:چرا باید انقدر زود داستانمون تموم میشد؟
جین:*برای آخرین بار بغلت میکنه
قول میدم دوباره تو زندگی بعدی دنبالت بگردم(:
یونگی:قول میدم ...قول میدم یروزی باهم دیگه روی پل عشق آلمان قدم میزنیم عزیزکم قول میدم(:🤍
جیهوپ:ولی اون خورشید کوچولوی زندگی من بود یعنی از این به بعد باید تو تاریکی زندگی کنم؟ (ادمین اشکش درمیاد)
جیمین:همیشه داستان هایی که پایان غمگین دارن زیبان پریزادم(:
تهیونگ:*روبه آسمون ولی...ولی آخه من دوسش داشتم حتی میخواستم اون باشه ولی خودم نباشم پس ...پس مشکل از کجا بود؟
جونکوک:مهم نیست اون رفته دیگه ولی ...ولی چشماش، لبخندش، موهاش، عطرش((:
مدیونید اگه فک کنید مغزم پوکید تا بنویسم
#سناریو
#فیک
#بی_تی_اس
۷.۷k
۱۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.