𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹⁷"
𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁹⁷"
کوک: +هومم! تو مثل یک جوجه کوچولو رفتار میکنی...
با حرص نگاهش کردم و گفتم: _جوجه کوچولو تویی نه من! من کاملا بالغم!
کوک: +من که مطمئن نیستم کوچولووو...
با حرص ازش رو گرفتم و به پنجره خیره شدم، که درست همون لحظه دوباره دستش روی رو..نم گذاشت و از روی پالتو بهش چنگی زد.
نمیدونم این چه حسی بود که اینطور گ...ر گرفته بودم!
این فقط یک ل//مس ساده از روی یک پالتوی ضخیم بود
اما من ت..نم داشت می///سوخت.
وقتی نگاه لرزونم رو حس کرد آروم دستش رو برداشت و بی تفاوت گفت: باشه! آروم بگیر... نخور..دمت که!
با این حرفش رسما سوختم... از خجالت هین آرومی کشیدم و به شیشه چشم دوختم.
آرا تو هیچی نشنیدی! هیچی نگفته! تموم شد رفت... آروم باش آرا... آروم باش...
گونه هام داغ شده بود و نمیدونستم چیکار کنم.
چند دقیقه با خجالت و سکوت به سختی نفس کشیدم که بلاخره صدای موسیقی با ریتم آروم تو ماشین پخش شد...
ناخداگاه برگشتم و به جونگکوک نگاه کردم.
کوک نیم نگاهی بهم کرد و بعد پوزخند زد...
کوک: +سرخ شدی! میدونی؟ خیلی سرخ...
به سرتاپام نگاه خریدارانه ای انداخت و گفت: +همه جات همینطور سرخه؟ یا فقط گونه هاته؟
گوشام سوت کشید و چشمام رو با خجالت بهم کوبیدم...
کوک: +اوه... پس همه جات همینقدر سرخه؟ خوبه... خوشم اومد... هرچند در اسرع وقت خودم چک میکنم!
احمقانه ترین سوال ممکن رو پرسیدم: م..منظورت..کجامه؟...
پوزخند زد و چند ثانیه با تمسخر نگاهم کرد...
کوک: +هیچی! منظورم ل..باته دیگه... به چی فکر کردی مگه؟
کوک: +هومم! تو مثل یک جوجه کوچولو رفتار میکنی...
با حرص نگاهش کردم و گفتم: _جوجه کوچولو تویی نه من! من کاملا بالغم!
کوک: +من که مطمئن نیستم کوچولووو...
با حرص ازش رو گرفتم و به پنجره خیره شدم، که درست همون لحظه دوباره دستش روی رو..نم گذاشت و از روی پالتو بهش چنگی زد.
نمیدونم این چه حسی بود که اینطور گ...ر گرفته بودم!
این فقط یک ل//مس ساده از روی یک پالتوی ضخیم بود
اما من ت..نم داشت می///سوخت.
وقتی نگاه لرزونم رو حس کرد آروم دستش رو برداشت و بی تفاوت گفت: باشه! آروم بگیر... نخور..دمت که!
با این حرفش رسما سوختم... از خجالت هین آرومی کشیدم و به شیشه چشم دوختم.
آرا تو هیچی نشنیدی! هیچی نگفته! تموم شد رفت... آروم باش آرا... آروم باش...
گونه هام داغ شده بود و نمیدونستم چیکار کنم.
چند دقیقه با خجالت و سکوت به سختی نفس کشیدم که بلاخره صدای موسیقی با ریتم آروم تو ماشین پخش شد...
ناخداگاه برگشتم و به جونگکوک نگاه کردم.
کوک نیم نگاهی بهم کرد و بعد پوزخند زد...
کوک: +سرخ شدی! میدونی؟ خیلی سرخ...
به سرتاپام نگاه خریدارانه ای انداخت و گفت: +همه جات همینطور سرخه؟ یا فقط گونه هاته؟
گوشام سوت کشید و چشمام رو با خجالت بهم کوبیدم...
کوک: +اوه... پس همه جات همینقدر سرخه؟ خوبه... خوشم اومد... هرچند در اسرع وقت خودم چک میکنم!
احمقانه ترین سوال ممکن رو پرسیدم: م..منظورت..کجامه؟...
پوزخند زد و چند ثانیه با تمسخر نگاهم کرد...
کوک: +هیچی! منظورم ل..باته دیگه... به چی فکر کردی مگه؟
۵.۱k
۰۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.