فیک هم اتاقی p¹⁴
ات و جیمین شروع کردن خوردن سوجو ها
ات : حسابی مست شدیما*خنده*
جیمین: بیبی با تو همهچی خوبه *خنده*
بعد ۳۰ مین که خیلی خیلی مست شده بودن جفتشون تو ماشین خوابشون برد
پرش زمانی فردا صبح ساعت ۶ صبح
ات : جیمین... جیمین... بیدار شو ... بیدار شو
جیمین:چی شده ات؟ *خواب آلود*
ات: تو ماشین خوابیدیم
جیمین:خب خوابیدیم دیگه چی شده مگه بیب ؟
ات: بریم خونه ... خیلی گشنمه
جیمین: بیا صبونه بریم رستوران
ات: اوکی بریم . ولی جیمین هنوز مستی نه؟
جیمین: یه سوپ خماری عم میخوریم که کلا اوکی شیم باشه؟
ات: اوکی
جیمین و ات رفتن رستوران و صبونه پنکیک و شیرکاکائو خوردن و سوپ خماری هم خوردن
ات : الان دیگه اوکیم .. بریم خونه؟
جیمین: اوهوم ...
ات و جیمین رفتن خونه
ات یه شورتک جین کوتاه پوشید یا یه نیم تنه جذب و اومد نشست روی دی.ک جیمین
جیمین: اوووو ات ... قصدت تحریک منه نه؟
ات: اوهوم ... درس فهمیدی
جیمین: قرار نیست خوش بگذرونیم؟
ات: خوش بگذرونیم؟؟نمیدونم
جیمین اتو براید بغل کرد و بردش تو اتاق
ات آروم لباساشو درآورد و جیمین هم لباساشو درمیاره و ات رو به خودش فشار داد ات هم دستاشو دور گردن جیمین حلقه کرد و لبشو بوسید بعد چند مین از هن جدا شدن و رفتن روی تخت و جیمین روی ات خیمه میزنه
ات : بیبی بوی عم
جیمین: جانم گرلم؟
ات: میشه سخت نگیری بم ؟
جیمین: سعی میکنم ...
ات و جیمین شروع کردن
جیمین آروم انگشت فاک.شو وارد پوص.ی صورتی ات کرد
ات جیغغ زدددد
و
ات : حسابی مست شدیما*خنده*
جیمین: بیبی با تو همهچی خوبه *خنده*
بعد ۳۰ مین که خیلی خیلی مست شده بودن جفتشون تو ماشین خوابشون برد
پرش زمانی فردا صبح ساعت ۶ صبح
ات : جیمین... جیمین... بیدار شو ... بیدار شو
جیمین:چی شده ات؟ *خواب آلود*
ات: تو ماشین خوابیدیم
جیمین:خب خوابیدیم دیگه چی شده مگه بیب ؟
ات: بریم خونه ... خیلی گشنمه
جیمین: بیا صبونه بریم رستوران
ات: اوکی بریم . ولی جیمین هنوز مستی نه؟
جیمین: یه سوپ خماری عم میخوریم که کلا اوکی شیم باشه؟
ات: اوکی
جیمین و ات رفتن رستوران و صبونه پنکیک و شیرکاکائو خوردن و سوپ خماری هم خوردن
ات : الان دیگه اوکیم .. بریم خونه؟
جیمین: اوهوم ...
ات و جیمین رفتن خونه
ات یه شورتک جین کوتاه پوشید یا یه نیم تنه جذب و اومد نشست روی دی.ک جیمین
جیمین: اوووو ات ... قصدت تحریک منه نه؟
ات: اوهوم ... درس فهمیدی
جیمین: قرار نیست خوش بگذرونیم؟
ات: خوش بگذرونیم؟؟نمیدونم
جیمین اتو براید بغل کرد و بردش تو اتاق
ات آروم لباساشو درآورد و جیمین هم لباساشو درمیاره و ات رو به خودش فشار داد ات هم دستاشو دور گردن جیمین حلقه کرد و لبشو بوسید بعد چند مین از هن جدا شدن و رفتن روی تخت و جیمین روی ات خیمه میزنه
ات : بیبی بوی عم
جیمین: جانم گرلم؟
ات: میشه سخت نگیری بم ؟
جیمین: سعی میکنم ...
ات و جیمین شروع کردن
جیمین آروم انگشت فاک.شو وارد پوص.ی صورتی ات کرد
ات جیغغ زدددد
و
۱۴.۱k
۱۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.