⇨
⇨
تو می نوشتی روی شیشه آن نامه های سرخ تبدار!
من می نوشتم پاسخت را اما فقط بر روی دیوار !
گل می نشاندی روی شیشه ... من شعر می خواندم برایت آهسته ... می خواندی مرا باز من گریه می کردم بیادت ... دل می کشیدی روی شیشه ... دل می کشیدم روی دیوار ... تو منتظر از پشت شیشه ... من منتظر آن سوی دیوار ... وقتی که باران محو می کرد شعر مرا از روی دیوار ... یک بوسه از تو روی شیشه ... یک بوسه از من روی دیوار ... وقتی که می خندید خورشید... عشق تو بود آنسوی شیشه ... نقش مرا ترسیم می کرد ... دستان تو بر روی شیشه ..
.
من لمس می کردم غمت را هر چند بودم پشت دیوار ... یک قطره اشکت روی شیشه با سایه های درهم و تار ... آخر نوشتی روی شیشه مشتی بزن برروی دیوار سنگی بزن برقلب شیشه... من هم نوشتم روی دیوار باید فرو ریزد از این پس ... این شیشه ها و سنگ و دیوار ... باران خوشبختی ببارد بر لحظه های سبز دیدار ... ورنه فقط اسمی بماند از قصه ی این یار و دلدار ... آنهم فقط بر روی شیشه آنهم فقط بر روی دیوار.
تو می نوشتی روی شیشه آن نامه های سرخ تبدار!
من می نوشتم پاسخت را اما فقط بر روی دیوار !
گل می نشاندی روی شیشه ... من شعر می خواندم برایت آهسته ... می خواندی مرا باز من گریه می کردم بیادت ... دل می کشیدی روی شیشه ... دل می کشیدم روی دیوار ... تو منتظر از پشت شیشه ... من منتظر آن سوی دیوار ... وقتی که باران محو می کرد شعر مرا از روی دیوار ... یک بوسه از تو روی شیشه ... یک بوسه از من روی دیوار ... وقتی که می خندید خورشید... عشق تو بود آنسوی شیشه ... نقش مرا ترسیم می کرد ... دستان تو بر روی شیشه ..
.
من لمس می کردم غمت را هر چند بودم پشت دیوار ... یک قطره اشکت روی شیشه با سایه های درهم و تار ... آخر نوشتی روی شیشه مشتی بزن برروی دیوار سنگی بزن برقلب شیشه... من هم نوشتم روی دیوار باید فرو ریزد از این پس ... این شیشه ها و سنگ و دیوار ... باران خوشبختی ببارد بر لحظه های سبز دیدار ... ورنه فقط اسمی بماند از قصه ی این یار و دلدار ... آنهم فقط بر روی شیشه آنهم فقط بر روی دیوار.
۸.۰k
۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.